اثر پروانه ای

اثر پروانه ای در زندگی + فیلم

اثر پروانه ای ، مبحثی است که به آن توجه خاصی نمیکنیم و این عدم توجه باعث شده که فرصت های بسیاری را از دست دهیم. در این نوشته قصد داریم به آن بپردازیم 

اثر پروانه ای در زندگی

 در انتهای گنجه ی کتاب و کتابچه هایم می گشتم، یک سررسید گردالود توجهم را به خودش جلب کرد! سررسیدی بود که در آن خلاصه ی سمینارها و دوره هایی که شرکت می کردم را می نوشتم.برداشتم، با گوشه ی آستینم جلدش را پاک کردم. باز کردم و به ورق زدن مشغول شدم.به قسمتی رسیدم که حدود ۱۰ ماه پیش در سمینار گفت و گوهای سخت اون رو پر کرده بودم.استاد بهرام پور در مورد اثر پروانه ای در گفت و گوها می گفتند و من خلاصه برداری کرده بودم.ایده ی جالبی بود که با مخاطبین سایت درباره ی اثر پروانه ای در متقاعد سازی بنویسم. ترکیبی از یک تئوری علمی و موضوع تخصصی سایت!

اثر پروانه ای چیست؟

 به خاطر میخی، نعلی افتاد.به خاطر نعلی، اسبــــی افتاد.به خاطر اسبــــــی سواری افتاد.به خاطر سواری، جنگی شکســت خورد.به خاطر شکستـــــی، مملکتـــــی نابود شد.و همه این ها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…

ضرب المثل معروف ژاپنی

واژه ی اثر پروانه ای یا  Butterfly Effect اولین بار توسط ادوارد لورنتس بکار برده شد. تعریفی که از این اثر بیان شده، یک تعریف علمی و مناسب برای دانشمندان علوم انسانی است.اما تعریف خودمانی که در این مقاله به آن اشاره میکنیم این است که :

یک اتفاق کوچک می تواند نتایج بزرگی را رقم بزند!

معروف ترین مثالی که برای این تعریف بیان شده، باعث نامگذاری این پدیده به  اثر پروانه ای شده است:

حرکت بال یک پروانه در چین، می تواند باعث طوفانی در تگزاس شود.

برای ملموس شدن این مبحث مثال های بسیاری زده شده که برای دیدن یکی از معروف ترین مثال ها، میتونید این فیلم رو در یوتیوب تماشا کنید:

در این فیلم می بینید که ضربه به کوچکترین قطعه، باعث اتفاقی بزرگ یعنی زمین خوردن قطعه ی عظیم الجسه ی این دومینو شود.در صورتی که اگر شما قطعه ی کوچک را با بیشترین قدرت اگر به قطعه ی بزرگ بزنید، کمترین حرکت را ندارد. پیوستگی ای که بین قطعه ی کوچک و بزرگ وجود دارد موجب این اتفاق عجیب می شود.

اثر پروانه ای در زندگی

اگر در توضیحات بالا به اندازه ی کافی متوجه اثر پروانه ای شده باشید، میتوانید که این قاعده را در قالب مثال های مختلف در زندگی شخصی خود، پیاده سازی کنید.فکر میکنم برای شروع من چند مثال از زندگی شخصی خودم بزنم، بهتر و بیشتر قابل لمس بشود:

۲ مثال از اثر پروانه ای در زندگی شخصی خودم

 

مثال ۱:

کلاس سوم دبیرستان بودم غرق در شور و استرس کنکور. قرار شد که از مدرسه یک نفر انتخاب شود برای اعزام به حج دانش آموزی. بنا بر یک سری اتفاقات در ظاهر بی ربط، من بعنوان آن یک نفر معرفی شدم و مقدمات سفر را انجام دادم و جای شما خالی اسفند ۸۹ اعزام شدیم.شنیده بودم که خداوند با اولین نگاه به کعبه، سه دعای مستجاب به مهمان خودش هدیه میدهد.یکی از اون سه دعا این بود که : خدایا استرس درس داغونم کرد! آینده ی تحصیلی ام رو سپردم به خودن و تو هم بهترین رو برام بنویس.نمیدانم شرایط چگونه پیش رفت! بعد از امتحانات خرداد ماه و گرفتن دیپلم در رشته ی ریاضی، با فضای حوزه ی علمیه آشنا شدم. قبول شدن در امتحان ورودی رو به فال نیک گرفتم و پا در یک محیط کاملا متفاوت گذاشتم. الآن هم خیلی خوشحالم که آن اتفاقات به ظاهر بی ربط ( یا همان بال زدن پروانه ) باعث شد که بتوانم مسیر زندگیم را پیدا کنم.

مثال ۲:

بخاطر دیسک کمر شدید، دکتر برای آماده شدن من برای عمل دیسک، یک ماه فیزیوتراپی و استراحت مطلق تجویز کرد. اصلا حال خوبی نداشتم! این که با این همه نشاط جوانی مجبور بودم در خانه بمانم برای خیلی دردناک بود.یک شب که بخاطر درد کمر از خواب پریدم و بد خواب شدم، سراغ کتابی که از یکی از دوستانم هدیه گرفته بودم رفتم. کتاب در مورد اهمال کاری بود.قسمتی از کتاب به بهانه های موجود در زندگی پرداخته بود.خیلی متنبه شدم. این که کمر درد و دیسک میتونه بهانه ای باشه برای ساکن ماندن من در خانه؟ جواب قانع کننده ای پیدا نکردم.تصمیم گرفتم به هر قیمتی صبح زود از خواب بیدار بشم و در کلاس هایی که نزدیک به دوهفته بود نتونستم شرکت کنم، حاضر بشم.خیلی درد داشتم، سر کلاس یکی از اساتید گفت چی شده؟ توضیح دادم.استاد از درد دیسک خودش گفت و گفت که چطور بدون عمل خوب شده. یک دکتر در کرج به من معرفی کرد که با ورزش، درد دیسک را التیام می بخشد.در اولین فرصت رفتم کرج و بعد از حدود ۳ ماه به زندگی معمولی خودم برگشتم.بیخوابی، مطالعه کتاب، لحظه ای تفکر و اتفاقاتی که ذکر کردم باعث شد بدنم رو به تیغ جراحان نسپارم و زندگی با سلامت را دوباره تجربه کنم. 

اثر پروانه ای در تربیت

با دانستن مبحث اثر پروانه ای، میتوانید در حیطه تربیت بدرخشید!چگونه؟با یک مثال معروف این مطلب را برای شما روشن می کنم..فرزند مهاتما گاندی (رهبر آزادی خواه هندوستان که این کشور را از چنگ استعمارگران هند آزاد کرد) تعریف می کند.پدرم به یک جلسه ی مهم دعوت شده بود دقیقا همان روز قصد داشتم ماشین را به تعمیرگاه ببرم. قرار شد اول پدر را برسانم به محل مقرر و بعد برم تعمیرگاه و ساعت ۵ برگردم دنبال پدرم.بعد از رساندن پدر، رفتم تعمیرگاه. تعمیرگاه خلوت بود و جناب تعمیرکار ماشین را بعد از ۱۰ دقیقه تحویل داد. فکر کردم که این زمان باقی مانده را چه کنم؟تابلوی سینما به چشمم خورد که باخرید یک بلیط میتوانید ۲ فیلم ببینید.بلیط خریدم و اتفاقا هر دوفیلم از فیلم های مورد علاقه ی من بودند. غرق در تماشای فیلم شدم، یک لحظه به خودم آمدم و دیدم که عقربه های ساعت در امتداد نشانگر ساعت ۶ هستند!سریع رفتم بیرون و خودم را رساندم محل قرار، دیدم پدرم تنها ایستاده.از من پرسید که تا الآن کجا بودی؟ برای اینکه پدر فکر نکند که سینما را به او ترجیح دادم، گفتم: تعمیر ماشین کمی طول کشید.پاسخ پدر رنگ صورتم را پراند!پدر گفت: اما من بخاطر این که نگرانت شده بودم با تعمیرگاه تماس گرفتم.و جناب تعمیرکار گفت که تو کارت زیاد طول نکشیده و رفتی…بعد از جواب، پدر شروع کرد راه رفتن به سمت منزل!گفتم پدر سوار نمی شوی؟پدرم گفت:

در روش من برای تربیت تو نقصی وجود داشته که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که به من راست بگویی. برای آن که بفهمم نقص کار کجا است و من کجا در تربیت تو اشتباه کرده ام، این هجده مایل را پیاده می روم که در این خصوص فکر کنم.

پدرم فاصله ی هجده مایل از شهر تا محل زندگیمان را ۵ ساعت و ۳۰ دقیقه از کنار جاده ای که خاکی بود و با پستی و بلندی بسیار در تاریکی شب، پیاده رفت. من هم که نمیتوانستم پدر را رها کنم، به آرامی راندم. و در این فاصله تصمیم گرفتم دیگر دروغ نگویم.کنترل خشم گاندی مانند پروانه ای بود بال زد و نتیجه اش شد دروغ نگفتن در تمام زندگی فرزندش.یک لحظه خودتان را جای گاندی قرار بدهید.اگر فرزندتان چشم در چشم شما درحال دروغ پردازی بود چه برخوردی داشتید؟شمایی که در حال حاضر در حال مطالعه ی این مقاله هستید، اگر پدر یا مادر باشید و تربیت فرزند برعهده ی شما باشد، به راحتی میتوانید مثال های بسیار زیادی در این رابطه بزنید.

اثر پروانه ای در متقاعد سازی

فکر میکنم که با این مثال هایی که تا الآن زده شد و توضیحاتی که در مورد اثر پروانه ای گفتیم نوبت این است که برویم سراغ موضوع اصلی وبسایت یعنی متقاعد سازی.رابرت چالدینی که یکی از بزرگترین روانشناسان اجتماعی و برجسته ترین شخص در موضوع متقاعدسازی است، در کتاب خود مستقیما به اثر پروانه ای اشاره می کند و تحت عنوان کوچک های بزرگ می نویسد:آن جا که صحبت از تاثیر گذاری بر انسان و متقاعد کردن آنهاست، تغییرات کوچک باعث نتایج بزرگ می شود.در کل تمام فنون متقاعد سازی، نکاتی ریز و جزئی است که بارعایت هر چه بیشتر این فنون و نکات، نتیجه ی قابل توجه و بزرگتر را شاهد خواهیم بود.

با دانستن اثر پروانه ای چه تغییری در زندگی ما اتفاق می افتد؟

الآن که شما دانستید اثر پروانه ای چه چیزی هست، اگر در زندگی خود بخواهید به آن جامه ی عمل بپوشانید و از نتایج آن استفاده کنید، باید کوچکترین مساله ها را به نگاه نتیجه ای بزرگ نگاه کنید!

کوچکترین تغییری میتواند باعث بزرگترین نتایج بشود.

One thought on “اثر پروانه ای در زندگی + فیلم

  1. z میگوید:

    خیلی خیلی جالب بود. مثال هایی ازخودشون زدید ،داستان گاندی و….کلا عالی بود.

    ممنون بابت مقالتون ک رایگان دراختیار ما گذاشتین.

    یاعلی

  2. مونا باقر آهنگرها میگوید:

    با درود بسیار مقاله جالبی بود .سپاس از شما

  3. عابد میگوید:

    استاد عزیز لطفا توضیحات و مطالب منو اگر طولانی هم هست ممنون میشم بخونید و نظرتون رو بفرمایید..من در سن ۳۵ سالگی درزندگی ام به بن بست مالی رسیدم بااینکه کارمند هستم اما حقوقم کفاف نمیداد ازطرفی بااستعدادی که درخودم سراغ داشتم خواستم زندگیمو عوض کنم پس دست به چندکار زدم اما نگرفت برحسب اتفاق چون لیسانس حقوق داشتم و علاقه زیادی به مطالعه تصمیم گرفتم پس از۱۳ سال فارغ التحصیلی بشینم درس بخونم و در آزمون وکالت شرکت کنم ازسال ۹۴ شروع کردم به درس خوندن باتوجه به تاهل و تکفل فرزند و مشکلات مالی و جسمی مثل دیسک کمر اما هرروز پس از پایان کاراداری درس خوندم درسال ۹۵ براثر یه اتفاق و پیشنهاد دامادم مسیر رو عوض کردم و حواستم درقضاوت شرکت کنم اتفاقا برحسب اتفاق بااینکه سالهای گذشته مبنای شرایط سنی حداقل ۳۵ بود و شامل من نمیشد اما براساس اعلام قوه قضاییه شرایط سنی عوض شد و حداکثر سن برای داوطلبان شد ۴۰ سال که برام عین عین معجزه بود و من با توان و انگیزه بیشتری درس خوندم این آزمون ۶ مرحله حذفی داره و تقریبا یک و نیمسال طول میکشه و من تمام این یک و نیمسال رو روزی ۱۲ ساعت درس خوندم خودم و بدون کمک…حتی با فوت برادر خانومم که جوان مرگ شد و با پشتگرمی همسرم ادامه دادم…همیشه شاکر بودم و فکر میکردم معجزه ای رخ داده و مسیرم درحال عوض شدنه ..خیلی برنامه داشتم اما وقتی درسال ۹۶ به مرحله آخر یعنی گزینش رسیدم بااینکه با مطالعه زیاد بسیار بر توضیح المساءل احاطه داشتم و درسازمانی کار میکنم که ازگزینش و حراست قوی برخورداره درکمال تعجب ردم کردن…خیلی پیگیر شدم خیلیها رو دیدم اما آخرسر فهمیدم البته از پشت پرده..که دلیل رد شدنم سنم بود بااینکه شرایط سنی شو طبق اعلام خودشون داشتم…نمازخون شده بودم اعتقادم بخدا راسختر شده بود اما هرچه پیگیری کردم به دربسته خوردم..الان افسرده و غمگین تمام باورهامو ازدست دادم ظلمی بمن شدبیتقصیر خودم…تمام معادلاتم بهم ریخت و داغون شدم حاصل تلاش دو سه سالم بانظر کارشناس پرونده برباد رفت و هیچ چیز جز ناراحتی جسمی و روحی و ازبین رفتن باورهام برام نداشت..دنیا برام شده بیمفهوم بی در وپیکر بیصاحاب…پس نتیجه توکلهام چی شد؟خدا کجا بود؟چرا زاریهامو نشنید..لیس للانسان ما سعی چی میشه؟ووووو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *