کبریت و آدمک های پلاستیکی

در این داستان کوتاه تحت عنوان کبریت و آدمک های پلاستیکی، نویسنده در قالب داستان؛ احتیاط و اطاعت از پدر و مادر را به کودکان القا می کند، کافی است شما بعنوان پدر یا مادر این داستان را برای فرزند خود تعریف کنید.روزی روزگاری پسری بود که دوتا آدمک پلاستیکی شیطون داشت!روزی یکی از این آدمک ها جعبه کبریت قشنگی را توی آشپزخانه دید.با وجود آن که میدانست کبریت اسباب بازی نیست و می تواند خطرناک باشد، چند چوب کبریت از توی آن برداشت سپس موقعی که پسر خواب بود، آن ها را توی ماشینی که پسر خیلی دوست داشت پنهان کرد.روز بعد، پسر دو تا آدمک را پشت ماشین خود گذاشت و به حیاط رفت که بازی کند.ماشین پسر آمبولانس بود و چراغ داشت. او چراغ های ماشین را روشن و شروع به حرکت دادن آن ها کرد.بعد از چند دقیقه ناگهان کبریت ها بر اثر گرمای چراغ کوچک ماشین آمبولانس شعله ور شدند و ماشین آتش گرفت.خوشبختانه مادر پسر در همان نزدیکی بود و با دیدن آتش به کمک پسرش شتافت.پسر آسیبی ندید ولی قسمتی از ماشین بر اثر گرمای آتش سوخت و قسمتی از دست و پای آدمک های پلاستیکی نیز ذوب شد.پسر واقعا ترسید و فهمید که چرا مادرش هرگز به او اجازه نمیدهد با کبریت و چیز های خطرناک دیگر بازی کند.آدمک های پلاستیکی هم بعد از این ماجرا هر وقت میدیدند پسر میخواهد کار خطرناکی انجام دهد به او هشدار میدادند و به یادش می آوردند که بازیگوشی آن ها با کبریت چه بلایی بر سرشان آورده بود.

One thought on “کبریت و آدمک های پلاستیکی

  1. z میگوید:

    سلام
    خیلی ممنون از داستان های کوتاه وآموزندتون استاد منازاده ی عزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *