داستان مسئولیت پذیری | آموزش مسئولیت پذیری با داستان تکلیف مهم

در این نوشته قرار است داستان در مورد مسئولیت پذیری بیان کنیم.این داستان از سری داستان هایی است که میتوان با آن به کودکانمان آموزش بدهیم چگونه مهارت های ارتباطی و متقاعد سازی بهتری داشته باشند.

نکته آموزشی:

مقاومت و ایستادگی برای انجام مسئولیت

نکته اخلاقی:

کسی که وظایف ظاهرا پیش پا افتاده و کم اهمیت زندگی را به خوبی انجام میدهد، از حس مسئولیت پذیری خوبی برخوردار است.

عذاب وجدانعزت نفس چیست

داستان مسئولیت پذیری ثریا

روزی که مسئولیت ها میان بچه ها تقسیم میشد، یکی از هیجان انگیزترین روزهای سال برای بچه ها محسوب میشد.این کار طی هفته اول بازگشایی مدارس انجام میگرفت. در این روز به هر دانش آموز مسئولیتی داده میشد که تا آخر سال تحصیلی باید آن را انجام میداد.مثل هر چیز دیگر بعضی مسئولیت ها جالبتر از بقیه بودند و بچه ها دوست داشتند یکی از آن ها نسیبشان شود.معلم، در هنگام تقسیم مسئولیت ها، دانش آموزانی را که سال پیش عملکرد بهتری داشتند، مورد توجه بیشتری قرار می داد.یکی از این دانش آموزان ثریا بود.او دختری مهربان و ساکت بود.که سال قبل به توصیه های معلم خوب گوش کرده بود.همه بچه ها می دانستند حق ثریاست که بهترین مسئولیت یعنی نگهداری از حیوان دست آموز را به عهده بگیرد.اما آن سال شگفتی بزرگی رخ داد!

به هر کدام از بچه ها یکی از کار های معمولی سپرده شد؛ مثلا:آماده کردن کلاس های درسی یا ضبط صوت، گفتن زمان، تمیز کردن تخته سیاه یا مراقبت از حیوانات خانگی و دست آموز.

اما مسئولیتی که بر عهده ثریا گذاشته شد، خیلی متفاوت بود!

به او جعبه کوچکی داده شد که توی آن مقداری شن ریزه و یک مورچه بود و با وجود آن که معلم تأکید کرد این مورچه خیلی خاص است، اما ثریا از این انتخاب معلم بسیار دلخور و ناراحت شد.اکثر همکلاسی های ثریا هم برای او متأسف شدند. آن ها او را دلداری دادند و به او گفتند که دادن آن مسئولیت به او کاملا ناعادلانه بوده است.حتی دوست ثریا هم، از دست معلم عصبانی شد و بعنوان اعتراض، ثریا را تشویق کرد به آن حشره خانگی بی اهمیت توجه چندانی نشان ندهد!اما ثریا که معلمش را خیلی دوست داشت، تصمیم گرفت با توجه و مراقبت خاص از آن مورچه بی اهمیت، به معلم خود نشان دهد با سپردن آن مسئولیت به او دچار اشتباه شده است.ثریا به خود گفت:

“من این مسئولیت کوچک و بی اهمیت را به چیزی بزرگ تبدیل می کند.”

بنابراین شروع به بررسی مورچه کوچولویش کرد و چیزهای زیادی را راجع به زیستگاه و رفتار این موجودات یاد گرفت و فهمید مورچه ها انواع گوناگونی دارند.او جعبه کوچک مورچه را عوض کرد و آن را در جعبه بزرگتری گذاشت تا راحتتر باشد. همچنین بهترین غذاهایی که مناسب مورچه بود را به او داد؛ به طوری که مورچه به حدی بزرگ شد که همه را متعجب ساخت.

در یکی از روزهای فصل بهار:

در یکی از روزهای فصل بهار، همه بچه ها توی کلاس نشسته بودند که مردی وارد شد که ظاهرش نشان میداد آدم مهمی باشد.معلم با حالتی هیجان زده گفت ایشان از طرف آموزش و پرورش هستند و آمده اند خبر جالبی به شما بدهند.اون آقا گفت: امروز نتایج رقابت ها اعلام شد و کلاس شما انتخاب شد تا مرا در فصل تابستان برای سفر به یک جنگل بارانیِ با صفا همراهی کند.در آن جا ما میخواهیم همه انواع حشرات را آزمایش کنیم. در بین تمام مدارس این منطقه، بدون شک مدرسه شما در نگهداری از مورچه ای که به آن ها سپرده شده بود، بهتر از همه عمل کرد.

تبریک میگویم، شما دستیاران فوق العاده ای هستید.

آن روز مدرسه سرشار از شادی و خوشحالی بود!همه به معلم تبریک گفتند که آن ها را وارد آن مسابقه کرده بود و از ثریا تشکر کردند که بسیار مسئولانه و با صبر و پشتکار عمل کرده بود.از این ماجرا همه بچه ها یاد گرفتند که حتی در کوچکترین مسئولیت ها باید با جدیت و علاقه کار کنند و بدون شک، این ثریا بود که بیش از همه خوشحال بود. کسی که بارها و بارها با خودش گفته بود من این مسئولیت کوچک و بی اهمیت را به چیزی بزرگ تبدیل میکند

One thought on “داستان مسئولیت پذیری | آموزش مسئولیت پذیری با داستان تکلیف مهم

  1. حمیده شوکتی میگوید:

    چقدر خوبه نکته های تربیتی روباداستان به بچه هامون یادبدیم. ممنون ک توسایتتون قسمتی را به داستان اختصاص دادین استاد

  2. اشتراک ها: 20 علامت کمبود اعتماد به نفس چیست ؟ - مهدی منازاده

  3. کیارش میگوید:

    سلام چقدر قشنگ بود پسر من از این داستان بااجازه شما با نام شما عنوان تحقیق مسولیت پذیری در مدرسه استفاده کرد. ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *