تمرین ارتباط موثر

۶ تمرین برای ارتقا مهارت های ارتباط موثر

وقتی در فضای وب میگردیم، واقعا موضوع ارتباط موثر رو بسیار غریب می‌بینیم. دلیلش هم واضح است. اهمیت این موضوع آن چنانی که باید واضح نیست. خب نتیجه چه می‌شود؟ تمرین ارتباط موثر قابل توجه یا کارآمدی در فضای وب پیدا نمی‌شود. حتی اگر تمرین ارتباط موثر پیدا شود، با تمارینی بی‌ریشه روبرو می‌شویم. در این نوشته قصد داریم ۶ تمرین برای رشد ارتباط موثر بیان کنیم که بر اساس دنیای واقعیت طراحی شده است.

فایده: جذابیت

قبل از این که بپردازم به بیان تمرینات، لازم می‌بینم که در مورد نتیجه‌ای که افراد بعد از انجام این تمارین و پیاده سازی این مطالب در زندگیشان بدست می‌آورند صحبت کنند.

بسیاری از افراد تصور می‌کنند که موفقیت در جایگاه فردی یا شغلی یا تحصیلیشان وابسته به میزان تخصصشان در آن کار است. در حالی که تحقیقات دانشکده کسب و کار دانشگاه هاروارد (اگر اشتباه نکنم) به نتیجه متفاوتی رسید! برخلاف برداشت عموم جامعه، فقط ۱۵ درصد از پیشرفت فردی و اجتماعی و شغلی افراد به تخصصشان برمی‌گشت و ۸۵ درصد بخاطر مهارت‌های ارتباطی اون افراد بود.

حالا امکان داره غمگین بشید و غمگین شدنتان هم دلیل دارد! دلیلش این است که باور اشتباهی رایج شده که جذابیت، نتیجۀ ژن‌های افراد است. فکر می‌کنیم افراد جذاب مادرزادی جذاب بوده‌اند و منی که تا این سن سرم تو کار خودم بوده و صرفا در گروه دوستی محدودی بوده‌ام از این نعمت محرومم.

اینطور نیست! جذابیت، هم مثل بیشتر صفات انسانی دیگر، هم متاثر از ژن و هم از قدرت گرفته از تلاش است.

یعنی اگر من بتوانم به اندازۀ کافی تلاش کنم، می‌توانم مثل فردی که بسیار جذاب می‌دانمش، جذاب شوم.

این ۶ تمرین ارتباط موثر که اینجا بیان کردیم، بر اساس سه مولفۀ اصلی ذهنیت، رفتار و بیان است که شما با انجام تمارین آن میتوانید به نسخه ای جذاب تر از خودتان دست پیدا کنید.

ذهنیت

امکان ندارد درختی آفت زده با میوه‌های خراب را ندیده باشید. مشکل این درخت چیست؟ مشکل از میوۀ درخت است؟ مشکل از شاخه‌هایش است یا باید در تنه و ریشۀ درخت دنبال مشکل بگردیم؟

یک ایراد پرتکرار که در مراجعینم مشاهده می‌کنم این است که دنبال یک تکنیک هستند که مشکلشان با فرزندشان را حل کنند. در صورتی که اینطور نیست! مشکلات رفتاری، میوه‌های گندیده‌ای هستند که برای حل آن‌ها باید سراغ اصلاح ریشه برویم.

ریشۀ تمام رفتارهای ما انسان‌ها، ذهنیتمان است. به هر میزان بتوانیم ذهنیتمان را اصلاح کنیم، به همان مقدار می‌توانیم مشکلاتمان را کمتر کنیم و در رفتارها ارتقا پیدا کنیم.

تا زمانی که یک نفر خودش را فردی منفعل و تاثیرپذیر بداند، امکان ندارد بتواند در جامعه تاثیرگذار باشد. این ذهنیتش است که باید تغییر کند.

قبل از هر چیزی فرد باید خودش را جذاب بداند تا روند تغییرش شروع شود و در نتیجه این تغییر، جذاب شود.

در ادامه به دو تمرین می‌پردازیم برای اصلاح ذهنیت ارتباطی:

احساس لیاقت

هر موقع حرف از احساس لیاقت میاد وسط، یاد یه حکایت میافتم. میگن یه پستچی در خونۀ یه بنده خدایی رو می‌زنه و میگه شما برندۀ یک سکه طلا شدید! همون لحظه اون بنده خدا در رو می‌بنده و می‌گه ما از این شانس‌ها نداریم، اشتباه اومدی! در این حکایت، این بنده خدا حاکی است از فردی که خودش را لایق نمی‌داند.

مدت‌ها پیش بین تمام دانش‌پذیرهایم افرادی رو مدنظر قرار دادم. قصد داشتم به این افراد، آموزش‌های تکمیلی بیاموزم تا تدریس بعضی از دوره‌هایم رو بهشون بسپارم. با تک‌تکشان تلفنی مصاحبه کردم، یکیشان به من گفت که معلومه که این دورۀ جدید بدرد نمی‌خورد! گفتم رو چه حسابی این حرف رو می‌زنی؟ گفت اگر به درد میخورد، من رو انتخاب نمی‌کردید.

وقتی ما آدم‌ها خودمان را لایق جایگاهی ندانیم، بهترین فرصت‌ها رو از دست می‌دهیم.

یک فرد جذاب چه امتیازاتی دارد؟ ستارۀ هر جمعی است. راحت می‌تواند خودش و ارزشش را بیان کند. نطق قدرتمندی دارد و از داشته‌هایش می‌تواند دفاع کند. راحت‌تر پیشرفت می‌کند و ده‌ها امتیاز دیگر.

حالا اجازه بدید ازتون بپرسم. شما خودتون رو لایق این جایگاه‌ها می‌دانید؟

خب امکان داره یک نفر بپرسه که:

حاج آقا! چطور می‌تونیم احساس لیاقت رو در خودمون ایجاد کنیم؟

یک تمرین خیلی ساده وجود دارد به نام تصویر سازی.

داستان خانمی که صاحب هتل‌های زنجیره‌ای ارزشمندی بود رو شنیدید؟ ازش پرسیدند که چی شد به اینجا رسیدی؟ گفت زمانی که نوجوان بودم، نیروی خدماتی یک هتل بودم، شب هنگام که مدیر می‌رفت منزل خودش، من می‌رفتم در اتاقش، لباس مدیریت رو بر تن می‌کردم، چشمان را می‌بستم و در عالم تصورم، به مدیریت هتل می‌پرداختم.

تصویرسازی باعث می‌شود اولین مسیرهای عصبی ساخته شود. در نتیجه، احساس لیاقت کم کم در شما ایجاد خواهد شد.

مواد لازم برای یک تصویرسازی موفق:

  1. ایجاد یک تصویر واضح از چیزی که می‌خواهیم لیاقت آن را در خودمان ایجاد کنیم.

کافی است چند الگوی جذاب پیدا کنیم و از ویژگی‌هایی که باعث جذابیت اون فرد شده، الگوبرداری کنیم.

  1. حالا روزانه باید زمان بگذاریم خودمان را با صفات مورد نظر تصور کنیم. در ابتدای کار، یک هفته، روزی ۵ دقیقه وقت بگذاریم، نتیجه قابل توجهی خواهیم دید.

آینده نگری

آرون گاندی (نوۀ گاندی معروف) خاطره‌ای تعریف می‎‌کند قابل توجه. این خاطره آرون گاندی مربوط می‌شود به اتفاقی که بین خودش و پدرش مانیل رخ داده بود.

آرون می‌گوید که روزی پدرم را بردم برای سخنرانی در یک همایش. به پدرم گفتم زمانی که شما در این همایش در حال سخنرانی هستید، من ماشین را می‌برم تعمیرگاه.

پدر رفت برای سخنرانی و من رفتم تعمیرگاه. وقتی رسیدم تعمیرگاه، متوجه شدم که ماشین کار آن‌چنانی ندارد و وقتم زود خالی می‌شود.

آن طرفِ خیابان، روبروی تعمیرگاه، یک سینما بود که توجه من رو به خودش جلب کرد. فیلم زیبایی داشت و من با خودم گفتم تا سخنرانی پدر تمام شود، می‌روم و فیلمی که همه در موردش صحبت می‌کنند را می‌بینم.

به خودم آمدم و متوجه شدم زمان زیادی از اتمام سخنرانی گذشته. هوا بارانی بود. سوار ماشین شدم و با سرعت خودم را رساندم به محل همایش پدرم.

وقتی رسیدم، دیدم همایش تمام شده، سالن همایش تعطیل، همه رفتند و پدرم زیر باران منتظر من است. جلوی پای پدر ترمز کردم، سرش از پشت پنجرۀ سمت شاگرد از من پرسید چرا این‌قدر دیر آمدی؟ خجالت اجازه نداد حقیقت را بگویم، گفتم کار تعمرکار طول کشید.

پدرم نفس عمیقی کشید و شروع کرد به قدم زدن هم مسیر با خیابان.

رفتم جلوتر، از ماشین پیاده شدم و از پدر پرسیدم

+ چرا سوار نمی‌شید؟

– میخواهم به اشتباهم فکر کنم.

+ وقتی متوجه شدم دیر کردی، تماس گرفتم با تعمیرگاه. تعمیرکار گفت که ماشین کار زیادی نداشته و کارش تمام شده. الآن هم می‌خواهم تا خانه قدم بزنم، ببینم چه اشتباهی در تربیت تو داشتم که باعث شده به من دروغ بگی.

از شدت ناراحتی می‌خواستم زمین دهان باز کند و شاهد نتیجه دروغم نباشم. تمام ۶ ساعتی که در مسیر منزل در کنار پدرم آرام رانندگی می‌کردم به اشتباهم فکر می‌کردم.

نتیجه اون ۶ ساعت پیاده روی پدرم این شد که تصمیم گرفتم جز حقیقت چیزی نگویم.

 

یه سوال! اگر شما بودید چه برخوردی می‌کردید؟

حقیقت ماجرا این است که هر رفتاری، نتیجه‌ای دارد اما تفاوت انسان عاقل با انسان معمولی این است که بررسی کنیم کدام رفتار نتیجه ماندگارتری دارد.

باید نرم افزاری بر روی خودمان نصب کنیم که به ما این قدرت را بدهد که فراتر از نوکِ بینی‌مان را ببینیم.

کافی است مدتی آگاهانه تصمیماتمان را ببریم در آزمایشگاه آینده نگری. یعنی قبل از کارهای مهم و نسبتا مهممان از خودمان بپرسیم که نتیجه این کار چه می‌شود؟

اگر ۲ هفته، روزانه ۱۰ تصمیممان را بررسی کنیم، قطعا بعد از این دو هفته تصمیماتی عاقلانه تر خواهیم گرفت.

رفتار

برای این که واضح شود، می‌خواهم نقش رفتار را به ویترین مغازه تشبیه کنم. مغازۀ شما هر چقدر هم پر باشد از اجناس خوب و با کیفیت، اگر ویترین خوبی نداشته باشید، نباید توقع فروش بالایی رو داشته باشید. هر چقدر ذهنیتمان را تقویت کنیم، این ذهنیت باید مثل انبار پر از جنس مرغوب، تکیه گاهی باشد برای رفتارهای ما.

لیست رفتارهایی که ما را جذاب می‌کنند، بسیار طولانی است. اما اگر از من ۲ تمرین ارتباط موثر بر اساس رفتار بخواهید، در مورد حسن جویی و نه شنیدن به شما تمرین خواهم داد.

حسن جویی

در مقاله ای مجزا به موضوع حسن جویی پرداختم. میتونید روی کلمه حسن جویی کلیک کنید و مقالۀ مربوط رو مطالعه کنید.

خلاصه‌اش این است که در دنیایی که اکثر مردم اهل انتقادهای بی‌رحمانه و دست گذاشتن رو نقاط سیاه رفتاری دیگران هستند، شما با حسن جویی می‌توانید به افراد احساس مثبت بدید.

کافیست کار خوبِ طرف مقابل را ببینید و به او بگویید که خوبی هایی دارد.

اگر ظرافت این کار را بلد نباشید، امکان دارد این کارتان را با چاپلوسی اشتباه بگیرند. برای این که حسن جویی ما چاپلوسی نشود، لازم است که بعد از تشکر یا هر تعریف دیگه ای که از طرف میکنید، دلیل این کارتان را بیان کنید.

مثلا: همسر عزیز، خیلی دوست داشتنی هستی! چون چند مرتبه که همراه خودم پول نداشتم، از چیزی که میخواستی چشم پوشی کردی.

بیان دلیل، حرفتان را دل نشین می‌کند و باعث می‌شود که ارتباط بهتری برقرار کنید و همین تمرین ارتباط موثر، شما را بیشتر جذاب می‌کند.

نه شنیدن

خیلی از موقعیت‌های مناس ارتباطی را از دست می‌دهیم، صرفا بخاطر این که از نه شنیدن می‌ترسیم. از طرد شدن می‌ترسیم. اما حقیقت ماجرا این نیست. ما اگر بخواهیم با افراد مهمِّ درجه ۱ جامعه ارتباط موثر برقرار کنیم، باید کم کم با افراد درجه ۳ و بعد ۲ ارتباط برقرار کنیم، در نهایت همین افراد، ما را با افراد درجه یک مرتبط می‌کنند.

باید گوشمان به کلمۀ عادت کند. چطور این اتفاق می‌افتد؟ باید خودمان را در موقعیت نه هایی قرار بدهیم که برایمان هزینه ندارد. مثلا یک اسکانس ۵۰ هزار تومانی دست بگیرید و به ده تا مغازه مراجعه کنید و ازشان پول خورد بخواهید. اگر ازشان ۱۰ تا ۵ هزار تومانی بخواهید، به احتمال زیاد هیچ کدام نداشته باشند. اگر نداشته باشند، وقتی بهشان می‌گوییم خورد دارید چه می‌گویند؟ نه! این همان چیزی است که ما می‌خواهیم. می‌خواهیم نه بشنویم. با همین تکنیک، خودمان را آماده می‌کنیم برای جسور شدن برای اقدام به ایجاد ارتباط‌های بزرگتر.

بیان

سومین حیطه که با قدرتمندتر شدن در آن می‌توانیم شخصیت جذاب‌ترمان را بیدار کنیم، حیطۀ بیان است. بیاید بیانمان را قوی‌تر کنیم تا خوش زبان تر شویم و ارتباطاتمان را جذاب‌تر کنیم.

چگونه؟ در روایت نبوی داریم که ان من البیان لسحرا همانا که بیان قدرتمند، قدرتی شبیه به قدرت جادو دارد.

حدیث در مورد ارتباط موثر

ده ها تمرین برای رشد بیان وجود دارد که در این جا به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

تند گویی

مشدد خوانی

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *