مسائل یا مشکلات ! | مسأله این است…

یادم می‌آید از همان ایام کودکی، وقت هایی که یک کلمه نامناسب از دهانم بیرون می‌آمد، مادرم با اخم نگاهم میکرد و لفظ جایگزین به من میداد. مثال زمانی که به برادرم میگفتم تو غلط کردی فلان کار رو انجام دادی، مادر به میدان می‌آمد و کلمه اشتباه کردی رو روی زبونم میگذاشت.

وقت هایی هم که نوبت به نصیحت میرسید، مادر میگفت: بتمرگ، بشین، بفرما هر سه یک معنا دارد، اما اثری که روی طرف مخاطب دارد، بسیار متفاوت است.بله! اینطور است. واقعا متفاوت است.حتما چیزهایی از علم NLP میدانید. برنامه ریزی عصبی کلامی. کلمات شما قبل از این که روی مخاطب شما اثر بگذارد، به مغز شما شکل می دهد و نگرش شما به دنیا را مشخص میکند.فرض کنید در زندگی به چالشی برخورد کرده اید. ادبیاتتان، نوع نگاه شما به چالش را مشخص می‌کند.اگر بگویید به معزل گرفتار شده‌ام، خودتان را مقابل چالش فلج کرده اید و دیگر هیچ راهی برای گذراندن چالش برای خودتان نمیبینید.اگر بگویید با مشکل روبرو شده‌ام، میدانید مشکل برطرف شدنی است اما واضح و احساس درماندگی میکنید.ولی اگر با خود بگویید مسأله جدیدی اتفاق افتاده است، مغزتان به دنبال جواب مسأله است.از کودکی عادت کرده ایم به این که هر مسأله ای پاسخی دارد. فقط امکان دارد این پاسخ را ندانیم.کاری که ما باید انجام دهیم تغییر ادبیاتمان است. تغییر ادبیات باعث تغییر نگرشمان به دنیای پیرامون میشود.تصور کنید یک نفر با چالشی به نام دیسک کمر روبرو میشود. اگر این را مشکل ببیند فقط میداند کمرش درد میکند.اما اگر نگاهش به این چالش، مسأله باشد، میتواند چالش را راحتتر ببیند، حالت مطلوب را تصور کند و به فکر حل مسأله بیافتد.تا چند روز آینده چندین نوشته در مورد حل مسأله در وبسایت قرار خواهد گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *