احساسات هیجانات روحیه

احساسات ، روحیه ، هیجانات

در دنیای روانشناسی، مباحث بسیاری در تعریف هیجانات ، احساسات و روحیه و تفاوت های بین آن ها مطرح شده است. در این مقاله سعی کرده ایم بصروت خیلی ساده و مفید در مورد معانی احساس ، روحیه و هیجان صحبت کنیم. در مرحله اول به توضیح هر کدام از این سه مفهوم می پردازیم.

احساسات

یک احساس به طور کلی می تواند شامل تجربه های درونی یا ذهنی از یک هیجان یا یک حس باشد.«احساس خوشحالی میکنم» یا « احساس عذاب وجدان میکنم» یا به قول بسیاری از مشاوران دلسوز « من درد شما را احساس میکنم»یک احساس راهی است برای این که چیزی را شخصا تجربه کنید.ممکن است من تصور کنم شما احساس درد دارید یا این که از مساله ای خوشحالید و احساس خوشبختی می کنید ! اما شما به من میگویید من از یک اتفاق ناراحت هستم! حرف خودتان درست است! احساس چیزی نیست که بشود سر آن بحث کرد!فکر میکنم عبارت « احساس یک امر غریزی است.» به راحتی بتواند این نکته را مطرح کند که احساس چیزی نیست که بشود آن را اثبات کنیم یا به دیگران نشان دهیم.

روحیه

به وضعیت روانی ( یا وضعیت ذهنی) یک شخص در زمانی خاص است. افکار و احساسات یک فرد در روحیه او جمع می شود.روحیه معمولا از لحاظ زمانی بیش از احساس طول میکشد.عبارت «روحیه» هم امکان دارد که بر یک نفر تلقی و هم می شود بر یک جمع اطلاق شود.برای مثال:« من روحیـه ای زودرنج دارم» یا « مردم فلان کشور روحیـه ای افسرده دارند.»شاید شما هم شنیده باشید که افراد در بعضی مواقع که روحیـه ای مناسب ندارند می گویند: « تو اون روی من رو ندیدی!» منظور روحیه متفاوت از قالب آن هاست.پیشنهاد میکنم زمانی که افراد خُلقشان مناسب نیست، از آن ها دوری کنید.

هیجانات

در تعریف احساسات چه گفتیم؟تجربه های درونی یا ذهنی از یک هیجان یا یک حسخب دقیقا رفتارهایی که در بیرون بر پایه احساسات اتفاق می افتد را هیجانات می نامیم.روانشناسان هیجانات را متاثر از احساسات میدانند.برای واضح شدن مطلب شاید لازم باشد این مثال را بزنم:ببینید زمانی که شما روحیه ی خوبی ندارید، احساس منزجر کننده ای دارید. یک روانشناس تلاش میکند که مشخص کند چه هیجانی دارید؟ناراحت هستید؟ افسرده شدید؟زود رنجید؟ یا عصبانی شده اید؟

دیگه کافیه!

درداستان هایی که شخصیات آن را اشیا و حیوانات تشکیل میدهند، کودک به راحتی میتواند خود را به جای آن شخصیت قرار دهد. در این پست، داستان در مورد صبر و بردباری را مطالعه خواهید کرد.

داستان در مورد صبر و بردباری :

نکته آموزشی داستان:

 بردباری و صبوری

 

نکته اخلاقی داستان:

روحیه صبر به شما کمک می کند که شرایط دشوار را تحمل کنید، تا وضعیت شما بهبود یابد.

 

عذاب وجدانعزت نفس چیست

داستان در مورد صبر و بردباری

روزی روزگاری دو تا در، توی یک خانه بودند. یکی درِ قشنگ اتاق پذیرایی و دیگری درِ معمولی حمام بود.آن ها هر دو، زندگی مصیبت باری داشتند، چون آن خانه پر بود از بچه های تُخس و شیطون که دائم به این طرف و آن طرف می دویدند و در ها رو لگد می زدند و محکم به هم میکوبیدند.شب ها وقتی همه خواب بودند، درها در مورد اتافاقات روز با هم درد دل میکردند.درِ اتاقِ پذیرایی همیشه خسته و بیمار بود و با خشم و عصبانیت حرف می زد. ولی در حمام او را آرام می کرد و می گفت:

 “نگران نباش این رفتار آنها طبیعی است. آنها بچه اند و به زودی این دوران را پشت سر می گذارند و عاقل می شوند. کمی صبر و تحمل داشته باش، خواهی دید که اوضاع خوب خواهد شد.”

به این ترتیب در اتاق پذیرایی آرام می گرفت.

ولی یک روز،

بعد از یک مهمانیِ بزرگ که مهمان ها بارها و بارها به درها لگد زدند و آن ها را به هم کوبیدند، در اتاق پذیرایی سرانجام صبرش را از دست داد و گفت:

” دیگر بس است! دیگر کافی است! یک دفعه دیگر کسی مرا به هم بکوبد، می شکنم و یک درس حسابی به آن ها می دهم.”

این دفعه او به حرف در حمام گوش نکرد و روز بعد، به محض این که یکی از افراد خانواده در اتاق پذیرایی را به هم کوبید، در شکست!بزرگتر ها، بچه ها رو دعوا کردن و به بچه ها هشدار داده شد که بیشتر مراقب درها باشند و آن ها را محکم به هم نکوبند.این موضوع باعث شد دلِ درِ اتاق پذیرایی خنک بشه. بالاخره مزه ی شیرین انتقام رو چشید!اما بعد از گذشت چند روز، پدر و مادر تصمیم گرفتند درِ شکسته را، که هم خیلی زشت بود و هم جرق و جرق صدا می داد، عوض کنند.اونا به جای تعمیر درِ شکسته، تصمیم گرفتند آن را تعویض کنند. به همین منظور درِ پذیرایی رو درآوردند و بیرون از خانه انداختند.در زیبای اتاق پذیرایی وقتی خودش رو توی سطل آشغال دید، از کاری که کرده بود پشیمان شد، چون از خودش صبر و تحمل نشان نداده بود.حالا اون رو از خانه بیرون انداخته بودند. امکان داشت کسی بیاد و برای گرم شدن اون رو آتش بزنه، یا این که با ارّه به جونش بیافتند.در این حال، دوستش درِ معمولی حمام در جای خود باقی ماند و بچه ها یاد گرفتند با آن رفتار ملایم تری داشته باشند.خوشبختانه، در اتاق پذیرایی سرانجام آتش نگرفت یا این که اره نشد!در عوض مرد فقیری او را از میان آشغال ها برداشت و اگر چه در شکسته ای بود، ولی برای کلبه محقر او همان هم غنیمت بود. در اتاق پذیرایی خوشحال شد که فرصت آن را پیدا کرد تا دوباره یک در مناسب باشد و به خود قول داد که دیگر در مقابل سختی ها صبور باشد. 

اگر میخوای دیگران عاشقت بشن حتما”

این جا کلیک کن

شنیدن

هنر خوب گوش دادن!

هنر خوب گوش دادن از اصولی ترین مباحث ارتباط مؤثر است که متاسفاt نه حتی در وبسایت های ارتباط مؤثر کمتر به آن پرداخته شده است. گوش کردن موثر مولفه ای است که به همراه بیان موثر، ارتباط چشمی مؤثر، زبان بدن سهم بزرگی در ارتباط مؤثر دارد.ما در دوره ای زندگی می کنیم که روابط در آن اهمیت بسیاری دارد.

فکر میکنم نام گذاری “عصر ارتباطات” توسط دانشمندان جامعه شناسی در اثبات اهمیت روابط کافی باشد.

می دانم. این موضوع، مطلب جدیدی نیست!

شاید بار ها شنیده باشید، اما کمتر به این فکر کرده باشید که آیا منظور از عصر ارتباطاتروابط کوچک را شامل می شود؟

  • رابطه ی من و همسرم.
  • رابطه من و مدیرم.
  • رابطه من و کارمندم.
  • رابطه من و راننده تاکسی.
  • رابطه من و فروشنده بقالی سر کوچه
  • و رابطه های کوچکتر از این …

حقیقت این است که همان طور که در مقاله ی راه خوشبختی چیست؟ در دنیای کنونی همه  روابط اهمیت دارند! از رابطه های درون خانوادگی گرفته تا روابط بین کشوری!آرامش، پیشرفت، عشق و دیگر نیازهای انسان در گرو روابط سالم هستند. اگر مشکلی روابط بین انسانی را تهدید کند، به تبع کم کم احساس خوشبختی در ما کم می شود.یکی از مهمترین موارد که در ارتباط موثر از آن نام برده میشود ولی کمتر به آن بها داده شده، هنر خوب گوش دادن است. در این مقاله قصد دارم مطالبی در این مورد با شما درمیان بگذارم.در نگاه اول شاید با خود بگویید: این دوکلمه تفاوت خاصی ندارند. اجازه میخواهم در قالب یک مثال تفاوت این دو تعبیر را روشن کنم.فرض کنید:جلوی تلویزیون نشسته اید و در حال تماشای برنامه دلخواه خود هستید.همسرتون در آشپزخانه درحال شستن ظروف است.دخترتان درحال مطالعه است و کتاب هایش را مدام ورق میزند.و پسرتان گوشه ای از اتاق با موبایلش بازی می کند.خب! صدای هنر پیشه های سریال،تنها چیزی که تمام حواس شما را به خود جلب کرده، اما از آشپزخانه صدای شیر آب و برخورد ظرف ها می آید، از اتاق صدای برگ و ورق کتاب، و از گوشه ی اتاق هم صدای آهنگ بازی موبایل. اگر کولر یا بخاری هم روشن باشد، آن هم صدایی برای خود دارد.

شما در حال گوش کردن به صدای تلویزیون هستید.اما صدای ظرف ها، شیر آب، برگ کتاب، آهنگ موبایل و کولر یا بخاری را میشنوید.

به راحتی می توان گفت که بزرگترین و متاسفانه رایجترین خطایی که هنگام گوش دادن مرتکب آن می شویم، گوش دادن برای جواب دادن است.

بجای آن که گوش دهیم که متوجه شویم مخاطب چه می گوید،

گوش می کنیم و در عین حال فکر میکنیم که با توجه به جملاتی که تحویل میگیریم چه جوابی بدهیم.

فرصتی که حین صحبت مخاطب در اختیار داریم، در ظاهر بهترین زمان است برای پیدا کردن جواب مناسب. در صورتی که چنین نیست.هنگامی که مخاطب صحبت میکند، فقط و فقط باید بر صحبت های مخاطب تمرکز کنیم!

کافیه امتحان کنید!

دقیق به صحبت های مخاطب گوش کنیم.برای پاسخ، اگر به زمان برای فکر کردن نیاز داشتیم، بعد از صحبت های مخاطب کمی مکث، فکر میکنیم و سپس جواب دهیم.شاید این تصور داشته باشید که مخاطب فکر میکند ما تازه وارد هستیم که برای پاسخ دادن نیاز به زمان داریم.اما خبر خوش این که اصلا اینطور نیست!مخاطب لذت می برد که با کسی صحبت می کند که هنگام بیان مطلب، بصورت شش دانگ به صحبت هایش گوش فرا می دهد.در خوب گوش دادن رعایت چند نکته غیر کلامی بسیار مهم است.تماس چشمی به این معناست که مستقیما در چشم های مخاطب نگاه کنید. معمولا در مکالمه ها ما به ناحیه ی گونه ها، لب و بینی مخاطب نگاه میکنیم.درصورتی که تماس چشمی مناسب یعنی نگاه کردن مستقیم در چشمان مخاطب!

دو تا استثنای کوچیک

در کشور ما قفل کردن نگاه در چشمان مخاطب غیر همجنس حس خوبی به او نمی دهد.لذا پیشنهاد میکنم به طور هوشمندانه این کار را کنید.افراد درونگرا هم از خیره شدن در چشمانشان حس خوبی ندارند، سعی کنید هر چند ثانیه یکبار نگاه خود را از چشمان افراد درونگرا منحرف کنید.حین صحبت مخاطب، همزمان با تماس چشمی، سرتان را به نشانه تایید بالا و پایین کنید. گاهی که سخن از مسائل ناراحت کننده می شود، سرتان را به طرفین تکان دهید. اگر سخن عجیبی گفت، به نشانه تعجب چشمانتان را بزرگ و سرتان را روبه جلو بیاورید.اگر کلامش طولانی شد با الفاظی مانند: چه جالب! نمی دونستم! عجب! خب و …. نشان دهید که در حال همراهی او هستید.فرض کنید در حال صحبت با شخصی هستید و او مشغول بازی با موبایل است. دائما می گوید: بفرمایید! گوشم با شماست. و حقیقتا هم در حال خوب گوش دادن به صحبت های شماست!شما چه حسی دارید؟ این عمل که درواقع به مخاطب می گوید “سخنان شما برایم اهمیتی نداردبه مخاطب حس خوبی انتقال نمی دهد.از کارهایی که پایین به آن ها اشاره کردیم،حین صحبت طرف مقابل بپرهیزید.

  • مدام نگاه کردن به ساعت
  • احساس بی قراری
  • شکستن انگشتان
  • بازی با ناخن ها
  • موبایل بازی
  • و

با چند مورد از علائم غیر کلامی حین گوش کردن موثر آشنا شدیم، در ادامه به چند نکته غیر کلامی میپردازیم:یک راه بسیار کوتاه و کارآمد. قرار شد که هنگام صحبت کردن مخاطب، تمام و کمال ذهنمان را در اختیار مخاطب بگذاریم و اگر برای پاسخ، نیازی به فکر کردن داشتیم، بعد از صحبت های مخاطب چند لحظه سکوت و حین سکوت به پاسخ فکر کنیم.اما در اینجا یک ایده زیباتر میخواهم در اختیارتان قرار بدم. بجای سکوت، همان مطلبی که از مخاطب تحویل می گیریم را با ادبیاتی دیگر به او تحویل بدهیم.این کار چند خاصیت دارد.

  1. مخاطب دقیقا متوجه دقت ما بر کلامش می شود.
  2. مخاطب متوجه می شود که حرفش را کاملا فهمیدیم. و اگر جوابی بدهیم، جواب کاملا مناسب برای آن شخص است.
  3. با تکرار صحبت های مخاطب علاوه بر هدیه دادن حال خوب به او هستیم، برای خود زمان میخریم برای پیدا کردن جواب مناسب!

البته رعایت دو نکته مهم است!

  • بعد از هر سکوت مخاطب، صحبتش را تکرار نکنیم! با این کار باعث از بین رفتن ارزش این تکنیک شویم. هماره باید از سکوت استفاده کرد. پیشنهاد میکنم که بعد از هر ۶ سکوت، یک بار جملات را تکرار کنید.
  • زمانی تکرار کنید که مطمان باشید مخاطب صحبتتان را تایید می کند! نه این که از صحبت هایتان بفهمد که چیزی متوجه نشدید!

گاهی شما می توانید با یک سوال کوتاه، مخاطب را تحریک به یک ساعت صحبت کنید.هنگامی که شما در راستای صحبت های خاطبتان از او سوالی بپرسید، این مطلب را به او انتقال میدهید:من به صحبت های  قبل تو خوب گوش کردم و این سوال برایم پیش آمده است!و در اینجا تمام هدفمان این است که به مخاطب همچین حسی را منتقل کنیم!اگر به خوبی به سخنان مخاطب گوش کرده باشیم میتوانیم به او بازخوردی از کل صحبت هایش بدهیم.در پایان ملاقات مخاطب، کافی است که در ۲ یا ۳ دقیقه خلاصه کل صحبت دوطرفه را بیان کنیم. همین یک کار به تنهایی قدرت زیادی دارد.تا حدی که میتوانیم با مداومت بر همین گزینه آخر، خود را بعنوان یک گوش دهنده عالی معرفی کنیم.در دنیای کنونی انسان هایی که “گوش دهند” کم هستند! بخاطر همین است که انسان ها پول های گزافی میدهند به مشاوران!کافیست دقت کنید در رفتار مشاورانی که سرشان شلوغ است و فرصتی برای قبول مراجعه کننده ندارد. افرادی هستند که کاملا بر اصول گوش دادن احاطه دارند.خیلی خوب سخن مراجعه کنندگان  را گوش می کنند و سوال های بسیار دقیقی می پرسند. اگر از مراجعه کنندگان بپرسید:

  • چطور بود؟

این جمله را می شنوید:

  • خیل عالی بود!
  • مشاور چه گفت؟
  • نمی دانم یادم نیست! گفت با همسرت مهربان باش!
  • خب مگر خودت این را نمی دانستی؟
  • چرا اما مشاور خیلی خوب بود!

نمی داند چرا؟ اما میداند این مشاور خیلی خوب بود.این است معجزه ی خوب گوش دادن!قصد بی احترامی یا کم لطفی به مشاوران خبره و عزیز ندارم. اما هستند مشاورانی که معلوم نیست چه کاره اند اما بخاطر هنر هایی مثل خوب گوش دادن، مراجعه کنندگان بسیار زیادی دارند.

کافیست خوب گوش دادن را یاد بگیرید تا متوجه شوید در مراحل متقاعد سازی تا چه مقدار موفق خواهید شد.

هوش هیجانی

“هوش هیجانی” چیست؟

این مقاله اولین مقاله از سری مقاله های هوش هیجانی در وبسایت آموزش متقاعد سازی و ارتباطات است. در این مقاله می پردازیم به تعریف و کاربرد هوش هیجانی در افراد مختلف!از شما میخواهم به دوران تحصیل در مدرسه برگردید! حال از شما میپرسم فرد باهوش کیست؟اولین شخصی که به او اشاره میکنید، شاگرد اول کلاس است! کسی که فرمول ها رو زود تر حفظ میکنه. کسی که مفاهیم شیمی رو از همه زودتر یاد میگرفت. کسی که راحت تر از همه مسائل ریاضی رو حل میکرد! احتمالا کسی که زبان های مختلفی بلد بود، و در کل کسی که در امتحانات میدرخشید!درست فکر میکنید! این شخص رو میشه باهوش نامید، اما با هوش انواع و اقسام دارد!

یکی از تقسیم بندی های هوش که میخواهیم در این جا به آن اشاره کنیم، هوش کتابی و هوش اجتماعی است!

فردی که صفات بالا را داراست، فرد باهوشیست! اما هوش کتابی خوبی دارد!لذا شما هم میبینید که بعضا شاگرد اول های مدرسه یک فرد منزوی است اما اون فردی که همیشه صندلی آخر مینشت، افراد بیشتری رو دور خودش داشت!اگر چه باهوشِ کتابی بودن به فرد کمک میکند که در دوران تحصیل موفق باشد، اما نمیتوان تضمین کرد که فرد با هوش کتابی موفقیت و خوشبختی را در زندگی تجربه کند.هوش هیجانی یا هوش اجتماعی داشتن ، همانطور که در این مقاله میخواهیم به آن بپردازیم، شما را به دستیابی به تکامل شخصی نزدیک کند!در مورد هوش هیجانی تعاریف بسیاری در شده است، اما فکر میکنم در این سایت جایی ندارد چرا که ساده و قابل فهم نیستند!اگر بخواهیم در مورد هوش هیجانی تعریفی بیان کنیم، بهتر است این تعریف را در جهار قسمت تقسیم کنیم:

  1. شناخت احساسات خود
  2. شناخت احساسات دیگران
  3. مدیریت احساسات خود
  4. مدیریت احساسات دیگران

این دو مثال از نمونه های بسیار زیادی که شاید شما هم سراغ داشته باشید استخراج شده اند!

مثال اول

حتما دیده اید شخصی که از لحاظ علمی و کارایی در مقام بالایی قرار دارد، به یک مرتبه و منسب نسبتا خوبی ( یا سیاسی یا تجاری) میرسد. بعد از مدت کوتاهی خبر از رسوایی اخلاقی یا مالی این شخص به ما میرسد!این شخص نتواسته احساسات جنسی یا حرص و طمع خود را مدیریت کند!

مثال دوم

مثال دومم دقیقا در جهت عکس مثال بالا، در کلاس درس است! بسیار دیده ایم افرادی که از لحاظ نمره در رده ۱۳ – ۱۴ هستند، اما دوستان بسیاری دارند و در روابط اجتماعی خودشون انسان های موفقی هستند.از دو مثال فوق، هوش هیجانی افراد رو در نظر داریم.در مثال اول:فرد هوش کلاسی خوبی داشته،در مسائل تخصصی مهارت کافی داشته،در علم مورد نظر حرفی برای گفتن داشته.اما از هوش اجتماعی مناسب بهره مند نبوده است. لذا در اولین فرصت که تحت تاثیر احساسات و هیجانات قرار گرفت، نتوانسته احساسات خود را مدیریت کند.در مثال دوم:دانش آموزی که از لحاظ هوش کلاسی جایگاه بالایی ندارد. اما بخاطر بالا بودن هوش اجتماعی، توانسته روابط خوبی برای خود بیافریند و به واسطه همین روابط احساس خوشنودی بسیاری از زندگی داشته باشد.شاید دیده باشید افرادی را که هوش هیجانی بالایی دارند.افرادی که:

  1. بحران ها را معمولا به خوبی مدیریت میکنند.
  2. نظرات خودشون رو به راحتی بیان می کنند.
  3. انسان هایی هستند که در نگاه دیگران محترم هستند.
  4. روی دیگران تأثیر می گذارند.
  5. مردم را به کمک خودشان ترغیب میکنند.
  6. زیر فشار ها خونسرد می مانند.
  7. می دانند چه جایی هیجانی شوند و چه جاهایی نه!
  8. می دانند چطور حرفشان را “درست” بیان کنند که نتیجه درستی بگیرند.
  9. هنگام مذاکره، خود و دیگران را به خوبی مدیریت می کنند.

این صفات در ارتباط با دیگران تا حدی مهم هستند که هرکس دوست دارد هر کدام از این صفت ها را به اندازه کامل داشته باشد!اما، بعد از کمی تلاش برای رسیدن به این ویژگی ها، معمولا افراد نا امید می شوند.توجیهی برای عدم تلاش خود می آورند به این عنوان که:کسانی که دارای این ویژگی ها هستند، در ژن و خونشان این صفات رو دارا بوده اند و از پدرانشان ارث برده اند!!!منکر این بحث نیستم که

امکان دارد افرادی بصورت ذاتی همچین صفاتی را داشته باشند، اما به این معنا نیست که دیگران نمی توانند این ویژگی ها را داشته باشند!

این موضوع شبیه به استعداد ورزشکاران در انجام یک ورزش خاص است!برای مثال اگر به اندازه بهترین های جهان تمرین دویدن داشته باشیم، حتما در لیست ۳۰ نفر برتر جهان قرار خواهیم گرفت! درست است! شاید نشود نفر اول شد! و نفر اول یک سری توانمندی هایی دارد که شاید هر کسی نداشته باشد، اما با تمرین و ممارست می توانیم یکی از ۳۰ نفر برتر در رشته دویدن باشیم!!در هوش هیجانی نیز کاملا به این شکل است! به هر اندازه که تمرین کنیم، ویژگی هایی که در بالا به آن اشاره کردیم، بیشتر در ما پدیدار می شوند!

پس به همان اندازه که هوش هیجانی ذاتی است، می تواند اکتسابی (یا قابل بدست آوردن) باشد.

اگر نیم نگاهی به ماهیت و چشم انداز وبسایت داشته باشید، متوجه میشویم که این مطلب کمابیش باید به متقاعد سازی و تاثیر بر دیگران مربوط باشد! لذا از نگاه متقاعد سازی و اثرات مثبتی که هوش هیجانی میتواند بر روی روند متقاعد سازی داشته باشد، این مطلب رو ادامه می دهیم.با توجه به تعریف هوش هیجانی که در بالا به آن اشاره کردیم، یک قسمت مهم تعریف، درک هیجانات و احساسات طرف دیگران است.خب ما با درک هیجانات و احساسات دیگران، چه چیزی بدست می آوریم؟از ادراکی که بر هیجانات دیگران داریم، منافع بسیار زیادی میتوانیم داشته باشیم، در اینجا فقط بر ۷ مورد آن ها اشاره میکنم:

  1. روابط خوب خود را حفظ کنیم.
  2. یک شخص را تشویق به داشتن حس بهتری در باره خود کنیم.
  3. از فردی بدون آزردنش، درخواستی داشته باشیم.
  4. افراد را ترغیب به یک ایده یا محصول کنیم.
  5. دیگران را هنگام عصبانیت آرام کنیم.
  6. در مواقع لازم برای دیگران فرد مفیدی باشیم.
  7. مجموعه ای از دوستانی داشته باشیم که تعامل با آن ها به راحتی صورت میگیرد!

همراهان عزیز وبسایت آموزش متقاعد سازی و ارتباطات،

از امروز تا تاریخ ۲۸ خرداد سال جاری، هر هفته روز دوشنبه، مقاله ای موضوع هوش هیجانی (EQ) در وبسایت قرار خواهد گرفت، اگر به این موضوع علاقه دارید، پیشنهاد میکنم روی گوشی خودتان یک ریمایندر تنظیم کنید، یا در سر رسیدتان این موضوع را درج کنید.

انگیزه داشتن

۷ + ۱ راهکار برای بدست آوردن انگیزه

بسیاری از دوستان در قسمت کامنت پست های اینستاگرام برای من در مورد روش های ایجاد انگیزه سوال پرسیدند.قصد دارم در این مقاله بصورت کامل به این موضوع بپردازم و یک عامل ریشه ای و ۷ راه برای رسیدن به انگیزه مورد نیاز در کارها را معرفی کنم. حتما این مقاله را تا انتها مطالعه کنید. 

انگیزه یعنی چی؟

بسیار خوب!قبل از این که بخواهیم به مطلب بپردازیم، اجازه میخواهم که بگذارید اول تعریفی از انگیزه داشته باشیم!

باید بدانیم که سر چه کسی را می تراشیم!

تعریف مورد نظر از انگیزه را بیان میکنم که تا انتها با این تعریف با من همراه شوید. ویکی پدیا انگیزه را این گونه معرفی می کند.

به مجموعه عامل‌هایی که مردم را وا می‌دارد تا به روشی خاص رفتار و تلاش کنند و در نتیجه به هدف‌های مورد نظر دست یابند.

در کتب و سایت های دیگر، تعاریف پیچیده و نامفهوم دیگری نیز دیده می شود.در اینجا میخواهیم انگیزه را این گونه تعریف کنیم:

به یک نیروی درونی که باعث تلاش برای رسیدن به هدف میشود، انگیزه می گویند!

یا به زبان خودمانی،

انگیزه، بنزین حرکت ما در مسیر اهدافمان است!!!

 

حکایتی زیبا از آقا غلام

آقا غلام رفته بود برای امتحان رانندگی،غلام رفته بود برای امتحان رانندگی.افسر از غلام پرسید:- یک نیسان آبی داریم، یک آمبولانس، یک ماشین آتش نشانی و یک ماشین پلیس!هر کدام از این ها در طرفی از یک چهار راه قرار گرفته اند. حق تقدم به ترتیب برای کدام یک از آن هاست؟آقا غلام شروع کرد:۱٫ ماشین آتش نشانی باید برود. چون شاید جون چند نفر در خطر باشد.۲٫ آمبولانس باید برود و خودش را به بیمار یا بیمارستان برساند.۳٫ ماشین پلیس برود تا به امنیت مردم رسیدگی کند.افسر گفت:- بسیار عالی! خب نیسان چی؟- نیسان که همون اول قبل از ماشین آتش نشانی رفففففت!تمام صحبت ما در اینجا، برپایه این است که هدف را تعیین کرده باشید، و با توجه به هدف، نیاز به انگیزه داشته باشید. روزمرگی

انگیزه قاتل روزمرگی ها

امروزه میلیون ها میلیون انسان در دنیا زندگی میکنند که بیشتر آن ها برنامه روزهایشان شبیه به روز های گذشته است!

بیشتر مردم کار میکنند که بتوانند در آمدی داشته باشند برای تغذیه

و تغذیه می کنند که بتوانند کار کنند!

این یعنی روز مرگی!افراد معمولی در جامعه، موجی بر اساس روزمرگی درست کرده اند که هر فرد جدیدی که وارد جامعه میشود، چاره ای جز همراهی ندارند!یعنی افراد جدید هم با این موج همراه میشوند!

در این جمع، من و شمایی که قصد پیشرفت داریم، راهی جز حرکت بر خلاف این روزمرگی نداریم!

 در واقع تنها کاری که ما را از افراد عادی متمایز میکند، فرار از روزمرگی است!برای جدا شدن از این پدیده، اول از همه نیاز به تعیین هدف داریم که در مورد تعیین یک هدف استاندارد در یک مقاله به صورت جدی صحبت کرده ایم.بعد از تعیین هدف، باید بدانیم و چطور پیوسته در مسیر هدفمان باشیم. به بیانی دیگر باید راه های رسیدن به انگیزه را پیدا کنیم.

برای داشتن انگیزه باید چه کارهایی انجام دهیم؟

سوال خوب و به جاییست!باید چه کنیم که به انگیزه مورد نیاز برسیم.کارهای بسیاری هست که جلو تر به آن اشاره خواهیم کرد: 

طلایی ترین نکته برای داشتن انگیزه

وقتی ندانیم به کدام سمت در حال حرکت هستیم، داشتن انگیزه معنایی ندارد! در اولین مرحله باید مسیر زندگیمان را مشخص کنیم!باید بدانیم این راهی که میرویم، آخرش به کجا میرسد؟ آیا جایی است که دوست داریم؟ یا این که رسیدن به آن برایمان اهمیتی ندارد!فرض کنید هنگام ورود به دانشگاه، با علاقه تمام رشته مدیریت را انتخاب کرده اید! خب تصویری که از آینده خود دارید، فردی مدیر پشت میز، که در حال چیدن استراتژی برای مجموعه است و با تمام عشق به شغل خود حرکت میکند.حال شما با این تصویر و علاقه از دانشگاه فارغ التحصیل می شوید و بخاطر شرایط اقتصادی، شغل مورد نظرتون رو پیدا نمیکنید و مشغول مسافر کشی میشید.آیا انگیزه ای برای کار خواهید داشت؟چرا؟ خب دلیل معلوم است! چون در مسیر زندگیتون نیستید!یکی از مهمترین مسائل داشتن مسیر زندگی است. هدفی که برای آن تلاش میکنیم باید در مسیر زندگیمان باشد!

میتوان این مورد را عامل ۹۰ درصد انگیزه در راه رسیدن به هدف  دانست!

انگیزه

چطور میشه مسیر زندگی خود را پیدا کرد؟

گوشیتون زنگ میخوره!نگاه میکنید میبینید نامی که روی گوشی حک شده آشناست!

یک تماس فوری از عزارئیل دارید!

آقای عزرائیل شروع به خوش و بش می کنه.

  • غرض از مزاحمت میخواستم به شما خبر بدم که ۱۰ سال دیگه زندگی میکنید با این امتیاز ها:
  1. یک کارت اعتباری برای شما ارسال میکنیم با موجودی ۱۰۰ میلیارد! یعنی حدودا بدون محدودیت میتونید خرج کنید.
  2. در این ۱۰ سال حتی یک مشکل هم نخواهید داشت!
  3. بهشت و جهنم هم برای شما تعطیله! قبول! شما رو میفرستیم  بهشت!

شما می مونید و خودتون!

در این ۱۰ سال چه کاری میکنید؟

خواهش میکنم همین الآن به سوال بالا پاسخ بدیدپاسخ به سوال بالا میشه مسیر زندگیتون!نگران نباشید! تا یک هفته آینده یک مقاله کاملا تخصصی در مورد مسیر زندگی در سایت قرار داده می شود. 

یک نشانه برای یادآوری

اولین مورد از عوامل ایجاد کننده انگیزه، ایجاد یک نشانه برای یادآوری است برای تقویت اراده مون.کاری که میخواهیم انجام دهیم و نتیجه حاصل از آن رو در قالب یک نشانه برای یاد آوری قرار میدهیم.

برای مثال، روی یک استیکی نوت مینویسیم مسواک یادت نره! و جلوی روشویی خونمون میذاریم!

بسیاری از بی انگیزگی های ما ریشه در فراموشی قدم های بسیار کوچک است!

زمانی که قدم های کوچک اما روزانه را فراموش میکنیم، بعد از یک مدت میبینیم خیلی از مسیر عقب افتاده ایم و تا حدی ناامید میشویم و همین باعث بی انگیزگی ما میشود!!!

 یادآوری و استیکی نوتدیگه خودتون میدونید که راه های مختلفی وجود داره برای این کار چند مورد را بیان میکنم:

  1. گذاشتن ساعت هشدار روی گوشی که روزانه ساعت خاصی به شما یاد آوری کنه
  2. بک گراند موبایل
  3. بک گراند لپتاپ
  4. نوشتن روی تخته وایت برد
  5. و …

 

داشتن هُل دهنده

منظور از هل دهنده این است که یک نفر رو داشته باشیم که پیگیر ما باشد و دائما از ما بازخورد بگیرد.این یک نفر میتواند

  • یک دوست باشد
  • همسر باشد
  • پدر یا مادر باشد
  • خواهر یا برادر باشد
  • همکار باشد
  • یا یک کوچ باشد!

به این شکل که در یک بازه زمانی مشخص (مثلا هفته ای یکبار) از شما گزارش کار میگیرد که در این هفته چه کرده اید؟جواب شما از دو حالت خارج نیست! یا راست میگویید که فلان کار را انجام داده ام یا این که چیزی غیر از حقیقت میگویید.اگر راست بگید که همان خواسته مطلوب ماست. اما هنگامی که به طرف مقابل چیزی غیر از حقیقت را میگویید، اگر چه طرف مقابل شما را تحسین می کند، اما شما با خودتان رو راست هستید! و میدانید فلان کار را باید انجام میدادید. که باز همین مساله باعث ایجاد انگیزه در شما می شود کوچ (coach) یا مربی به کسی گفته می شود که با تکنیک های مخصوص، انگیزه های درونی شما را زنده میکند. با این کار شما کاری جز انجام دادن قدم های مطلوب ندارید!یادم می آید یک نفر از دوستانم قصد داشت کتابی بنویسد. به من گفت مهدی چند وقته استارت کتاب رو زدم اما هنوز کتاب رو به جایی نرسوندم.ازش خواستم ۵ تا از دلایلی که اون رو مجاب کرده که کتاب بنویسه رو مکتوب کنه. برام نوشت. با توجه به شناختی که از دوستم داشتم، دلایل محکمی داشت! برای خودش هم بسیار مهم بود. اما تنها چیزی که باعث شده بود کار را ادامه ندهد، نداشتن انگیزه کافی برای این کار بود.کار رو با هم شروع کردیم و بعد از ۳۷ روز با پیگیری های روزانه، دوستم کتابش رو نوشت و الآن بعنوان رزومه از این کتاب همه جا استفاده میکند!!! 

تحلیل پایان شب

از چند زاویه میتوان به کلام معصومین نگاه کرد و به شگفتی آن ها پی برد:

  1. منحصر در زمان خاصی نیست! چرا که با توجه به شناختی که از انسان و ویژگی های جهان داشته اند کلامی را فرموده اند.
  2. با انجام یک سفارش میتوان از چند بُعد سود برد. چرا که به تمام زوایا علم دارند و سفارشی را ارائه میدهند که با انجام دادنش جنبه دیگر زندگی مان نلنگه!برای وضوح بهتر: سرم درد میکرد، رفتم داروخانه و یک قرص گرفتم. داخل کارتون این قرص یک کاغذ راهنما بود که عوارض قرص رو هم نوشته بود: ۱٫ اسهال ۲٫ احتمال سرگیجه ۳٫ کم اشتهایی ۴٫ در بعضی اوقات حالت تهوع و …داروساز میخواد ابرومون رو درست کنه ، میزنه چشممنونم کور میکنه.کلام معصومین اینطور نیست!

یکی از مهمترین راه ها برای شارژ انگیزه، این است که روزانه چک کنیم ببینیم چند در صد به هدفمان نزدیک شدیم؟

چک کنیم آیا نسبت به روز قبل رو به جلو حرکت کرده ایم؟ در جا زده ایم یا عقب رفت داشته ایم؟

محاسبه نفس میتونم با قاطعیت، زندگی خودم رو به دو بخش تقسیم کنم.من هم مانند بسیاری از شما گذشته ای داشته ام که کمتر از الآن قدر خودم و داشته هایم رو میدونستم.یک روز در حال خواندن یک کتاب با موضوع رفع اهمال کاری بودم. این کتاب اقدامک های بسیار داشت که باید آن ها را انجام میدادیم.سه چهارم کتاب رو خوانده بودم که رسیدم به یک اقدامک عجیب.نویسنده از من (بعنوان مطالعه کننده) خواسته بود که یک دفترچه بردارم و کوچکترین کارهایی که در ساعاتم انجام میدهم در آن بنویسم.کار ساده ای نبود، اما تصمیم گرفتم انجام بدهم.در طول یک هفته این کار را انجام دادم به طوری که هر شب یادداشت اون روز رو هم چک میکردم.آخر هفته زمان هایی که مشغول کار های مختلف بودم رو تحلیل کردم و برق از سرم پرید!!!۴۲ ساعت از زمان ارزشمندم رو مشغول شبکه های اجتماعی بودم!حدود ۲۰ ساعت از عمر عزیزم پای تلویزیون حروم شده بود!!!صحبت های بیهوده و بیش از حد زمان گذاشتن با دوستان که به جای خود!!!

عمری که این قدر با ارزش است که اگر لحظه آخر تمام دارایی ات را هم بدهی یک ثانیه بیشتر هم بهت مهلت نخواهند داد!

در طول یک هفته نزدیک به ۶۰ ساعت رو پای تلویزیون و شبکه های اجتماعی گذرانده بودم!

 

خود آگاهی

خود آگاهیمهمترین فایده ای که تحلیل پایان شب و محاسبه نفس دارد این است که به خودآگاهی میرسیم!زمانی که خودمان آگاه شویم از اتلاف منابعی که داریم به خود می آییم و انگیزه پیدا میکنیم برای ادامه مسیر !  

تعیین جایزه کوچک

یکی دیگر از مواردی که برای شارژ انگیزه میتوان از آن استفاده کرد، این است که برای انجام کار ها به خودمان جایزه بدهیم و برای کار های بعد جایزه تعیین کنیم!امیدوارم ذهنتون سراغ جوایز بزرگ و پرخرج نرفته باشه!این جوایز میتواند چیز های کوچکی باشد مانند:

  • یک بستنی
  • غذایی که دوست دارید
  • شنیدن یک موزیک مورد علاقه
  • دیدن یک فیلم
  • یا هر چیز دیگر!

 جایزه کوچک انگیزهبا در نظر گرفتن جوایز مختلف برای انجام کارهای ریز و درست، ذهن من و شما میفهمد که هر موقع کاری را به اتمام برساند، به چیزی که دوست دارد میرسد!ذهن هم شما را همراهی میکند برای به اتمام رساندن کارها.

لذا دیگر بی حوصلگی کمتری سراغ شما می آید و انگیزه انجام کار بیشتری خواهید داشت.

تصویر سازی ذهنی

یکی دیگر از مباحث مهم در داشتن انگیزه، فکر کردن به آینده اتمام این کار است!مطالعه روزانه، به تنهایی سخت و طاقت فرساست! این که روزانه ۲ ساعت سرم رو داخل کتاب کنم و خط های هر صفحه را با چشم جارو بزنم، واقعا حوصله ام رو سر میبره!چه چیزی باعث میشه باز هم روز بعد ۲ ساعت زمان برای مطالعه وقت بگذارم؟

تنها چیزی که میتونه به من (یا امثال من) انرژی و انگیزه می دهد برای انجام کارهای روتین و به ظاهر خسته کننده، تصویری است که در آینده از خودمان میبینیم!

 انجام کارهای روتیناین تصویر برای دوستان عزیزی که تجربه چت در تلگرام رو با هم داشتیم، آشناست.این تصویر پروفایل من در تلگرام است. هر موقع که این عکس رو میبینم خودم پیش خودم شارژ میشم.مضمون نوشته ی روی این عکس این است:

چیزی که به من انگیزه می دهد، تصویری است از ۱۰ سال آینده خودم!!!

اگر در مسیر زندگیتان به درستی حرکت میکنید و هدفی مطابق با ارزش هاتون انتخاب کرده اید، پیشنهاد میکنم هرگاه در حال انجام کاری خسته شدید،

از خودتون بپرسید این کار رو انجام میدهم، آخرش چی میشه؟

این کار باعث میشود که تصویری که از آینده خودتون دارید برایتان روشن شود و یک انگیزه مضاعف بدست آورید!بهانه هایکی از مهمترین قاتلان انگیزه در زندگی ما، بهانه تراشی است!تا زمانی بهانه ها در مسیر ما وجود داشته باشند، دست از اقدام مکشیم و هیچ کاری انجام نمیدهیم!!!فکر میکنم قبل از ادامه بحث در مورد بهانه ها، لازم باشد تعریفی از بهانه ارئه دهیم:بهانه عبارت است از

دلایلی که ما در توجیه عمل نکردن کاری به خودمان یا دیگران ارئه میکنیم. در حالی که افرادی در شرایط مشابه یا حتی بدتر از ما آن کار را انجام داده اند!

خوب از کجا متوجه شویم که این دلیلی که ارائه کرده ایم، بهانه است؟

دو معیار مهم که میتوانیم با آن خودگویی هایمان را بررسی کنیم و ببینیم واقعا بهانه است یا خیر، این است که:

  1. در نظر  بگیریم اطراف دیگر ( هر چند تعدادشان کم باشد) توانسته اند با وجود این بهانه، به موفقیت برسند یا خیر؟
  2. اگر مجبور باشم میتوانم یاخیر؟اگر کسی اسلحه روی گیجگاه ما بگذارد، ما میتوانیم این کار را انجام دهیم یا خیر؟

اگر بدانیم که بخاطر بهانه ها چه فرصت های خوبی را از دست میدهیم، از ناراحتی افسرده میشویم!

مغز ما انسان ها همیشه، امکاناتی که در دست داریم را حداقل می پندارد، لذا هیچ موقع کار را شروع نمیکنیم چون مغز برای خودش این بهانه را تراشیده است که امکانات کافی وجود ندارد!پیشنهاد میکنم فیلم زیر را ببینید:

اسم این آقا نیک ووییچیچ است.آقای نیک ووییچیچ از بدو تولد از نعمت دست و پا محروم بوده!در ظاهر اگر هر کدام از من یا شما بودیم، بهانه چرب و دهان پر کنی داشتیم که

من که نه دست دارم و نه پا! بخاطر همین است که بدبخت شده ام و پول ندارم!

اما آقا نیک ووییچیچ با پیگیری ها و تلاش بسیاری که داشت الآن موسسه زندگی بدون حد و مرز را اداره میکند و یکی از بزرگترین سخنران های انگیزشی است!فکر میکنم با وجود امثال نیک ووییچیچ دیگر بهانه های خودمان را باید کنار بگذاریم چرا که دیگر بهانه هایمان رنگی ندارد!پیشنهاد من این است که برای داشتن انگیزه ی بیشتر، با بهانه های خود تعیین تکلیف کنیم! ببینیم واقعا آنها میخواهند ما را زمین بزنند یا ما با بی محلی به آن ها در مسیرمان پیشرفت کنیم!

برای این که بدانید بهانه تان چقدر قدرت دارند ببینید اگر ده سال دیگر این بهانه را دلیل ناموفق بودنتان معرفی کنید، حال خوبی خواهید داشت یا خیر؟

 

استفاده از تکنولوژی

همانطور که تکنولوژی در خدمت جنبه های مختلفی در زندگی از جمله ارتباطات هست، میتوانیم از آن در امور بهبود فردی و متقاعد سازی استفاده کنیم.چندین نرم افزار بسیار مهم وجود دارند که میتوانند در شارژ انگیزه به ما کمک دهند.نرم افزار هایی همچون:

GOOGLE CALENDAR

WUNDERLIST

QUALITY TIME

ALARMY

و …میتوانید با تجربه نرم افزار های مختلف، شارژ شدن انگیزه تان را تجربه کنید. 

‌چه چیزهایی انگیزه را از ما میگیرد؟

 خب!۷ نکته بسیار مهم برای بدست آوردن انگیزه را یاد گرفتیم!برای بیمه شدن از بی انگیزگی، باید بدانیم چه مسائلی انگیزه را از بین می برند!در این جا ۳ مشکل بزرگ در مسیر انگیزه را بیان میکنیم! 

مسئولیت گریزی

مسئولیت گریزیاولین مساله که انگیزه ما را از بین می برد، مسئولیت گریزی است!کافی است که ما از زیر مسئولیتی که بر گردن داریم، شانه خالی کنیم! دیگر کاری نمیماند که انگیزه ای برای انجام آن ها داشته باشیم!مسئولیت گریزی عامل بسیار مهمی در خیلی از “موفق نشدن” و “شاد نبودن” ما در زندگی است!تا همین حد در زمینه انگیزه پیشنهاد میکنم که در این موضوع در گوگل مطالعه نمایید. حتما به دردتان خواهد خورد!

تصمیم گیری زیاد

تصمیم گیری تحقیقات نشان داده است که به هر مقدار تصمیم بگیریم، ذهن ما برای رسیدن به نتیجه این تصمیمات، انرژی موجود خود را تقسیم میکند! لذا وقتی تنها یک تصمیم میگیریم انگیزه عملیاتی کردن این تصمیم در ما به اندازه بیشتری وجود دارد!اما اگر چندین تصمیم بگیریم، مثلا میخوام وسایل اتاقمان را مرتب کنیم، اگر به این صورت وارد اتاق شویم که میخواهیم

  • هم کتاب ها را مرتب کنیم،
  • هم وسایل اضافی میز تحریر را برداریم،
  • لباس ها را تا کنیم و در کمد خودش بذاریم
  • هم زمین را جارو بزنیم
  • هم تخت و رو تختی را مرتب کنیم.

هر چقدر هم که حوصله داشته باشیم و با انگیزه وارد اتاق شویم، بعد از ۱۰ دقیقه انگیزه مان از بین خواهد رفت.یا دست از کار میکشیم، یا با بی حوصلگی ادامه می دهیم.

اما…

اما اگر با این تصمیم وارد اتاق شوید که کتاب ها را مرتب کنید، حتما این کار را خواهید کرد! چرا ؟ چون شما تنها یک تصمیم گرفته اید و ذهن شما انرژی خود را برای انجام این تصمیم قرار داد! پس توانستید این کار را انجام دهید!بعد از مرتب کردن کتاب ها، تصمیم بگیرید که وسایل اضافی میر تحریر را بردارید! و بعد تصمیم های دیگرهمین مثال رو در حیطه های دیگر زندگی پیاده کنید با نگاه هایی کلی یا جزئی تر.هر چقدر تصمیم های کمتری بگیرید، انرژی بیشتری برای انجام کار ها خواهید داشت و در نتیجه شما فردی با انگیزه تر خواهید بود! 

جمع بندی

در این نوشته پرداختیم به مطالبی که انگیزه ما را در مسیر تقویت میکنند.موارد رو تک تک مرور میکنیم:

  1. گفتیم که باید مسیر زندگیمون کاملا واضح و مشخص باشه!
  2. باید هدف داشته باشیم که برای رسیدن به آن انگیزه داشته باشیم.
  3. گفتیم که گاهی یک نشانه یادآورنده کوچک میتواند انرژی زیادی به ما بدهد.
  4. در مورد هل دهند و یا کوچینگ هم صحبت کردیم.
  5. به تحلیل پایان شب هم اشاره ای داشتیم و در مورد آن یک روایت ذکر کردیم
  6. در مورد خودآگاهی هم مطالبی ارائه شد.
  7. چند نرم افزار برای شارژ انگیزه هم معرفی کردم.
  8. سپس به ۳ عامل از بین رفتن انگیزه هم پرداختیم.
ترغیب

۵ اصل مهم برای ترغیب کننده برتر

 

 

 

 

برای این که به یک ترغیب کننده استاندارد تبدیل شویم، باید یک سری مطالب را هنگام ارائه، داشته باشیم. در این مقاله بر این شدیم که ۵ ویژگی مورد نیاز یک فرد برای ترغیب دیگران را بیان کنیم.در مقاله ادبیات متقاعد سازی، معنای سه واژه متقاعد سازی، ترغیب و تاثیر بیان کردیم.در آن مقاله گفتیم که ترغیب به این معناست:

ایجاد یک تغییر مثبت در مدت زمان کم ازکانال های گفتاری و غیر گفتاری

جالب است بدانید که ما انسان ها به عنوان موجوداتی اجتماعی، روزانه چندین مرتبه یا دیگران را ترغیب میکنیم یا مورد ترغیب قرار میگیریم:

  • تاکسی گرفته ایم و درحال حساب کردن با راننده هستیم. با تمام توان میخواهیم او را ترغیب کنیم کمتر حساب کند.
  • مشتری آمده و میخواهد از ما خرید کند. با تمام تلاش در مسیر ترغیب کردن مشتری حرکت میکنیم.
  • فرزندمان فردا صبح امتحان دارد و اصلا سمت کتاب نمی رود. میخواهیم او را ترغیب کنیم که خودش درس بخواند و زحمت معلم خصوصی را به گردن ما نیاندازد.
  • همسرمان از ما میخواهد که زباله ها را بیرون بگذاریم.
  • مادرمان در تمیز کردن منزل از ما کمک میخواهد.
  • سر سال آمده و صاحب خانه در حال ترغیب ما برای دریافت بیشتر اجاره ماهانه است.
  • و مثال های بسیار زیاد که خودتان بیشتر میتوانید بیان کنید.

ترغیب کننده استاندارد باید …وضع قانون در علوم انسانی، به این صورت است که رفتار انسان های موفق در حیطه ای مورد تحقیق و مطالعه قرار می گیرد،و رفتار آن ها با وسواس خاصی، بصورت فانون در فلان حیطه قرار داده می شود.در علم ترغیب نیز این گونه است!افرادی که در این حیطه موفق بوده اند، توسط روانشناسان اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند و رفتار آن ها بعنوان قانون وضع می شود.در این جا به ۵ صفت برای تبدیل شدن به یک متقاعد کننده استاندارد اشاره کرده ایم.یک متقاع کننده خوب…داشتن هدف در ترغیب یک یا چند نفر، بسایر حائز اهمیت است.به بیانی دیگر، اگر من یا شما بدون هدف به سمت شخصی برویم و بخواهیم وی را ترغیب کنیم که کاری را انجام دهد، دقیقا مصداق این ضرب المثل است!نمیدانیم سر چه کسی را می تراشیم!نمیدانیم برای چه امری به سراغ مخاطب رفته ایم و همین امر باعث می شود به خواسته خود نرسیم.اجازه بدهید، میخواهم داستانی را از زندگی خودم تعریف کنم.نزدیک به ۶ سال پیش بعنوان یک عضو از تیم تامین امور مالی یک حسینیه فعالیت داشتم.برای تامین مخارج آن حسینیه، پیش کسانی میرفتم که به راحتی میتوانستند بودجه ی یک سال ما را تامین کنند.اما متاسفانه هزینه ی بسیار کمی ( که حتی پول شام ۱۰۰ نفر هم نمیشد) به من میدادند و به امان خدا…و دقیقا همان موقع یکی از دوستان بنده برای یک کار خیر دیگه سراغ آن فرد رفت و بیش از ۱۰ برابر از پولی که من گرفته بودم از آن شخص گرفت.الآن که بر تکنیک های ترغیب و متقاعد سازی تسلط دارم، متوجه دلائل عدم موفقیت خودم و موفقیت دوستم شدم. در جلسه ی ترغیب به آن ها می گفتم:

اگر میتونید به حسینیه ی ما کمک کنید!

ولی دوستم نسبت به من متفاوت برخورد می کرد. می دانست چه میخواهد و دقیق خواسته اش را مطرح می کرد. و البته نتیجه ای متفاوت می گرفت.هدفی که در مورد آن صحبت می کنیم، این است کهباید کاملا واضح و روشن باشد! بصورتی که بتوان آن را دقیق و با تمام صفات تصور کرد!

حتی اگر برای خودمان  یک هدف کلی تعیین کنیم، اما آن هدف واضح و روشن نباشد، ما بازنده صحنه ترغیب خواهیم بود.

• در هر صورت احترام را فراموش نمیکندخودتان را بگذارید جای مخاطب.یک نفر بدون این که در بزند،با کمال بی احترامی وارد اتاق شما میشود،خواسته اش را بیان می کند و منتظر جواب شما می ماند.پاسختان چیست؟

حتی اگر شرایط قبول درخواست او را داشته باشید، او را رد میکنید.

چرا که  با بی احترامی در این صحنه، حال شما را بد می کند و شخصیت شما از تعامل با این فرد احساس خطر میکند.رعایت احترام، از ابتدایی ترین مسائل ارتباط موثر است! و اگر نتوانیم با شخصی که می خواهیم او را ترغیب کنیم، ارتباط موثری را بر قرار کنیم، چگونه میخواهیم از او درخواستی داشته باشیم؟• ارزش ها را درنظر داردخارج از بحث ترغیب، شما بعنوان فرد با عزت نفس مطلوب بر روی خط راهی که ارزش هایتان به شما نشان میدهد حرکت میکنید.در جلسه ی ترغیب نیز حتما ارزش های خود را فراموش نکرده و در مسیر ارزش ها حرکت میکنید.نکته ی مهم در این جا این است:

در جلسه ی ترغیب باید ارزش های مخاطب را در نظر بگیرید.نباید حتی یک درصد بر ارزش های وی پای بگذارید.

• نیاز های طرف مقابل را مهم می بیندیک ترغیب کننده ی ماهر همیشه نیاز های طرف مقابل را بسیار مهم تلقی میکند.اجازه بدهید مطلب را در قالب یک مثال برای فروشنده ی حرفه ای توضیح دهم:فردی برای خرید کفش طبی به یک فروشگاه کفش رجوع میکند و حاضر است برای خرید یک کفش تا ۲۰۰ هزارتومن هزینه کند.این فروشگاه کفش های مجلسی بسیار خوب دارد و کفش طبی های خوبی نداردحال فروشنده می تواند ۲ کار انجام دهد:

  1. یک کفش طبی معمولی که ۵۰ تومن میارزد را به قیمت ۲۰۰ تومن بفروشد.
  2. خریدار را راهنمایی کند به مغازه ای که کفش های طبی خیلی خوبی دارد.

فروشنده در حالت اول سود خوبی می کند. اما دو اشکال به کارش وارد است:

  1. این مشتری را از دست داده است و راه سود بیشتر و ادامه دار را بر خود بسته است.
  2. مهم تر از مورد اول این که کاری غیر اخلاقی کرده است که خود این عمل باعث تبلیغات علیه کسب و کار او می شود.

و در حالت دوم، فروشنده در ظاهر یک مشتری را از دست داده است. اما آن مشتری دفعه ی بعد هر کفشی بخواهد دوباره به این فروشنده رجوع می کند؛چرا که از راهنمایی دفعه ی قبل فروشنده نتیجه ی خوبی دیده است.• احساسات خود و مخاطب را زیر ذره بین دارددلم برای اشخاصی می سوزد که در جلسات مذاکره، برای ترغیب مخاطب خود، صرفا از آمار و ارقام و اسناد استفاده می کنند با این توجیه که انسان یک موجود منطقی است!این افراد جز در استثنا ها، در تمام موارد شکست میخورند!

چرا که انسان یک موجود صرفا احساسی است! و اگر احساسات مخاطب را در مسیر ترغیب، در نظر نگیریم، به نحوی در حال خودکشی هستیم!

یک ترغیب کننده خوب و نرمال، به بهترین نحو میتواند احساسات مخاطب خود را درگیر کند!پیشنهاد میکنم مقاله متقاعد سازی  و احساسات را مطالعه کنید.

هدف

انتخاب هدف هوشمندانه

سال جدید نزدیک است و کم کم شور و حال خاصی در ذهنمان درحال ایجاد است! دست به تغییرات ظاهری بسیاری می زنیم، ولی تغییراتی که به مراتب مهمتر است، تصمیم به تغییراتی در سبک زندگی در سال جدید است! لذا در این مقاله میخواهیم به هدف اسمارت و که یکی از روش های انتخاب هدف است بپردازیم.ذهن و جسمتان را همسو کنیدما انسانها بیشتر زمان بیداری خود را به چیزی غیر از آن کاری که در حال انجام آن هستیم فکر میکنیم.مثلا فکر میکنیم به گذشته، یا آینده و اینکه بعداً قرار است چه کار کنیم.خودمان اینجا هستیم و ذهنمان هزار و یکجای دیگر.خوشبختی می تواند با زندگی کردن در لحظه پیدا شود. به همین دلیل این پرسه زنی ذهن، انسانها به شدت احساس نارضایتی میکنند.

ذهن سرگردان

ذهن انسان سرگردان است و یک ذهن سرگردان نمیتواند راضی باشد.

پرسه زنی ذهن در طی فعالیت های روزانه موجب می شود که زندگی ما بسیار ناخوشایند باشد.افراد زمانی احساس رضایت می کنند که ذهن و جسمشان در راستای یک فعالیت هم سو باشند نه اینکه جسم مشغول انجام یک کار باشد و ذهن به چیز دیگری مشغول باشد، که حاصلی جز خستگی و پریشانی ندارد…برای همسو شدن ذهن، نیاز به توانایی انتخاب درست هدف داریم! باهم مطالبی جهت کمک به این مهم را مرور میکنیم:انتخاب هدف اسمارتهمانطور که می دانید ، کتابها و مقالات زیادی با موضوع هدف گذاری ،برنامه ریزی و به چاپ رسیده است.اما بسیاری از این نوشته ها ، کاربرد و نتیجه ی درستی ندارند! چرا که در آن ها به چرایی داشتن هدف ها پرداخته شده، اما به چگونگی آن اشاره ای نشده است!بخاطر همین موضوع، در این مقاله در نظر داریم تا شما عزیران را با روشی کاملا کاربردی و در عین حال مفید یعنی هدف اسمارت آشنا کنیم.مطمان هستیم اگر دقیق عمل کنید، حتما نتیجه خواهید گرفت.

آیا تابحال به ورزش دارت توجه کرده اید!؟ یا فقط به عنوان سرگرمی یا بازی آنرا انجام داده اید!!؟

به نظرم اگر خوب دقت کنید این ورزش به نوعی تعریف هدف و هدف گذاری را برای ما القا میکند!ببینید عزیزان، وقتی میخواهیم نشانه را به طرف صفحه ی دارت پرتاپ کنیم اول باید آشنایی لازم بااین ورزش را داشته باشیمدوم بدانیم پرتابی که انجام می دهیم چند امتیاز برای ما دارد؟سوم همچنین قبول کنیم قابلیت ما برای پرتاب هدف چقدراست !در آخر تصمیم گیری ، تمرکز ، و سپس پرتاب🎯🎯🎯 

هدف گذاری و تعیین هدف همیشه هم قابل پیش بینی و برنامه ریزی نیست!

هدف اسمارتبه نظرم در ابتدا بد نیست که بدانیم اصلا لغت اسمارت به چه معنی ست !؟ یا چرا اسم این روش هدف اسمارت گذاشته شده !؟در واقع smart یک ایزو یا برند تعریفی ست و معرف چند جمله ی کلیدی و کاربردی که مورد تایید روانشناسان بزرگ جهانی واقع شده است.پس با دقت مفاهیم هدف اسمارت  را مرور میکنیمSmart:1 –Specificمعین“۲-measurable :”اندازه گیری“۳-attainable: دست یافتنی۴- ‌‌realistic : واقع بینانه۵- timely: زمان بندی شدهکلمات اسمارت یعنی چی؟روشی ست که ما قرار است باهم مرور کنیم بسیار مفید و تآثیر گذار و قطعا کاربردی ، که باید شامل این تعاریف باشد :معین ، قابل اندازه گیری ، دست یافتنی ، واقع بینانه و زمان بندی شده باشد..یعنی وقتی ما هدفی را انتخاب میکنیم آن هدف باید معین باشد، یعنی ما هدف را بشناسیم و مشخص کنیم دقیقا چه میخواهیم ، چون رسیدن به اهداف مشخص راحتتر از رسیدن به اهداف نامشخص است.

هدف معین، هدفی است که اگر چشمانمان را ببندیم، کاملا واضح آن را می بینیم!

قابل اندازه گیری ؛ هدف باید قابل ارزیابی و اندازه گیری باشد ، ما باید بدانیم با این کار چقدر احتمال تحقق و یا شکست وجود دارد.

هدفی که قابل اندازه گیری است، باید بدانیم که الآن تا کجای کار را رفته ایم؟ چقدر دیگه مانده که هدف اصلی برسیم!

دست یافتنی : هدف هم مثل هر انتخاب دیگری باید منطقی و قابل دسترسی باشد ‌. زیرا هرگونه شکست باعث ازبین رفتن اعتماد بنفس میشود و از برداشتن گامهای بعدی جلوگیری می کند.

هدف دست یافتنی، با توجه با توانمندی های ما مشخص می شود!!!

پیشنهاد می کنیم مقاله خودشناسی را بخوانید!واقع بینانه:   باید مطابق با توانایی و استعداد ما انتخاب شود، چرا که انتخاب اهداف رویایی و غیر قابل دسترسی چیزی بجز پشیمانی و نا امیدی برای ما ندارد

داشتن یک خانه دو طبقه روی کره مریخ، هدفی واقع بینانه نیست!

زماندار باشد: تعیین زمان بسیار کمک کننده و لازم است. مثلا مشخص کنید تا چند روز دیگر یا چند هفته و یا چند ماه آینده قراراست چه کاری انجام دهید.

هدفی که زمان رسیدن به آن را تعیین نکنیم، بنابر قانون پارکینسون به آن دست پیدا نخواهیم کرد!

کافی است که کمی در مورد قدرت ناخودآگاه بدانید، تا متوجه شوید چه می گویم!

 برایان تریسی میگوید:ناخودآگاه مانند کامپیوتر همه کاره  ای است که هر چه از آن بخواهیم برای ما خلق می کند.اما این کامپیوتر در انتهای زیر زمین خانه ماست و باید به سراغ آن برویم!

یکی از راه های سپردن چیزی بر ناخودآگاهمان، مکتوب کردن آن چیز است!همین الآن کاغذ و خودکار بردارید و بنویسید که هدف اسمارت شما چیست!جلوی هر هدفتان، اسمارت آن را بنویسید!

  • معین است یا خیر؟
  • قابل اندازه گیری است یا خیر؟
  • زمان دقیق آن کی است؟
  • آیا دست یافتنی است؟
  • آیا واقع بینانه است یا خیر؟

امیدوارم به بهترین اهداف خود در زندگی برسید.

وبینار

وبینار چیست؟ | آموزش آنلاین و غیر حضوری

در این مقاله می خواهم بپردازم به معرفی یکی از روش های آموزش از راه دور یعنی وبینار. همانطور که از ظاهر کلمه  پیداست، این کلمه در هم آمیخته ای است از دو کلمه وب و سمینار.اگر بخواهم دقیق تر بگم این است که یک سمیناری که از طریق اینترنت برگذار می شود.به این صورت که مدرس دقیقا مثل فضای حقیقی در دسترس مخاطب میتواند باشد.به طوری که مخاطبین تمام اطلاعات مدرس را دریافت می کنند، این اطلاعات می تواند فایل ها و فیلم های آموزشی استاد باشد، صدا و تصویر مدرس، اسلاید ها یا هر اطلاعات دیگری باشد.مخاطبین نیز، از مکان های مختلف پای کامپیوتر یا گوشی های هوشمندشان می نشینند و اطلاعات مورد نظر مدرس را دریافت می کنند.در وبینار این امکان وجود دارد که ارتباط دو طرفه باشد. یعنی مدرس که پشت سیستم اصلی نشسته است، می تواند اجازه دهد که شخصی بصورت صوتی و یا صوتی و تصویری سوال خود را بپرسد، یا کنفرانس خود را اجرا کند. یا این که سوال، پیشنهاد و نظر خودش را برای مدرس بصورت متن ارسال کند.

کدام بهتر است؟ وبینار یا سمینار؟ ‘

حال شاید سوال پیش بیاید که وبینار ترجیح داده می شود یا سمینار؟پاسخ این جاست که بگوییم هر تصمیمی مشکلات خود را دارد!وبینار مزیت هایی نسبت به سمینار دارد، و همچنین معایب خود را دارد!باید ببینیم شرایط کدام را داریم؟

مزیت های آموزش غیر حضوری نسبت به حضوری!

مزیت اول: در وبینار رفت و آمدی درکار نیست!!!’

تصور کنید که شخصی در شهر زاهدان زندگی می کند، حال تصمیم دارد در دوره های مجموعه ما شرکت کند، خب غیر از هزینه کلاس، نزدیک به ۲۰۰ هزارتومان هزینه رفت و آمد با اتوبوس است!مهمتر از هزینه مالی، زمانی است که در راه گذاشته می شود.یکی از امتیازاتی که وبینار نسبت به کارگاه ها و سمینار های حضوری دارد، صرفه جویی در هزینه و زمان رفت و آمد است!اخیرا در یک دوره بلند مدت شرکت میکردم که مجبور بودم هر سه هفته یک بار، سه روز از قم به تهران بروم و برگردم.اونجا بود که به این مطالب ایمان آوردم! هزینه رفت و برگشتم به طور میانگین ماهیانه ۲۰۰ هزارتومان بود!

مزیت دوم: هزینه به نسبت کم هست!

یک برگزار کننده، علاوه بر هزینه استاد، هزینه هایی همچون کرایه سالن یا کلاس آموزشی، پذیرایی، هزینه کرایه سیستم های صوت و تصویر و ویدیو پرژکتور و … را دارد.طبیعتا این هزینه ها تقسیم می شود بر بلیط شرکت کننده ها.در صورتی که در وبینار، همچین مخارجی وجود ندارد! شرکت کننده با حداقل هزینه، میتواند آموزش های مورد نظر خود را بگیرد.در وبینار مدرس با یک هزینه اندک، میتواند فضای اجرا را کرایه کند!

مزینت سوم: راحتی بیشتر!

برای شرکت در یک سمینار نیاز به رعایت یک سری اصول هستیم!به عنوان یک انسان فرهیخته آداب معاشرت را رعایت می کنیم.اما در وبینار می توانیم:با لباسی کاملا راحتتنها یا در کنار خانواده بنشینیم و مطالب آموزشی مطلوب را مشاهده کنیم.و مزایای بسیار بیشتری که به نظر من تا به اینجا به مهمترین آن ها اشاره کردیم.

معایب آموزش غیر حضوری!

نکته ای که باید در نظر بگیریم این است که وبینار هم مثل هر خدمت دیگری، معایبی نیز دارد.

مهمترین مساله در وبینار، این است که ارتباط فرد به فرد وجود ندارد.

بعضی از آموزش ها هستند که ارتباط فرد به فرد در آن ها ضروری است!مخصوصا آموزش هایی که برپایه مهارت است! یعنی در کلاس باید تمرینات مخصوص انجام شود تا به آن نقطه که در نظر داریم برسیم.البته، قبل از برنامه ریزی برای این کار باید مدرس در نظر بگیرد که اگر این آموزش بصورت وبینار برگزار شود، آن اثری که در نظر دارد را میتواند بگذارد یا خیر؟لذا وبینار برای برگذاری آموزش هایی که بر پایه مهارت است، بستر مناسبی نیست!

مساله بعدی این است که امکان قطع اینترنت وجود دارد.

البته با وضع مطلوب اینترنت کشور، این مساله قابل توجهی نیست!چرا که در کشور به اینترنت قابل قبولی دسترسی داریم.البته باز هم می گویم قطع اینترنت، مساله ای نیست که بخاطر آن بخواهیم به چالش بیافتیم!چرا که معمولا بعد از وبینار، فیلم کامل وبینار ( اسلاید ها به همراه توضیحات استاد) در اختیار تمام مخاطبین قرار میگیره.سرویس های مختلفی وجود دارد برای ارائه خدمات وبینار. یکی از راحتترین سرویس ها از لحاظ کاربردی آن برای مخاطبین، سرویس وبسایت اسکای روم است.اگر در یکی از وبینار های مجموعه مهدی منازاده ثبت نام کرده باشید،تمام تنظیمات و توضیحات برای متصل شدن به سیستم، خدمت شما ایمیل و پیامک خواهد شد.دوست عزیز! امیدوارم از مقاله بهترین استفاده را برده باشید! هدیه تون رو از ما دریافت کرده اید؟ فرم پایین را پر کنید! 

ثبت نام دوره‌ی اعتماد به نفس

 
موانع ارتباطی

موانع ارتباطی را بشناسیم | ۵ مانع اصلی ارتباطات

در وبسایت هایی که در مورد ارتباطات صحبت می کنند، بیشتر به معرفی ارتباط و راه های ارتباطی می پردازند. مقاله های بسیاری در این حیطه گذاشتیم ولی در نشست اول قصد داریم، اولین مقاله تخصصی با این موضوع را اختصاص  دهیم به موانع ارتباطی !فکر میکنم متوجه این اهمیت این مساله شده باشید که ارتباطات تا چه حد میتواند بر رضایت از زندگی ما اثر داشته باشد!امثال این جمله را شاید خیلی شنیده باشید!

  • فلانی “پارتی” داشت، بخاطر همین کارش راه افتاد.
  • مثل فلان دوستم دیگه تو دنیا ندیدم.
  • حاضرم تمام دارایی ام را بدهم اما فلان مرحوم که از آشنایانم بود، دوباره زنده می شد.
  • و …

این سری از جملات، بیانگر اهمیت ارتباطات ما در یان جامعه است.

داستان از کجا شروع شد؟

بعد از شنیدن تحقیقی که در مقاله راه خوشبختی چیست، بیان شده بود، خیلی متاثر شدم از این که  از موقعیت هایی که برای داشتن رابطه های جدید و شروع گفتگو در اختیار داشتم، بهترین استفاده را نکردم ؟مطالعه در مورد برقراری ارتباط را استارت زدم.شروع به تمرین کردم برای برقراری ارتباطاما یک جای کار می لنگید!تمام ارتباط ها روی منوال خودش نبود!به قول خودمان شاخک هایم را تیز کردم تا ببینم کجای کار عیب دارد؟متوجه شدم، یک سری موانع ارتباطی شدم  که من رعایت نکردم!

برطرف کردن موانع ارتباطی

به نظر شما چرا در برقراری ارتباط اغلب با شکست مواجه می شویم؟فکر می کنم دو عامل می تواند ما را از برقراری یک رابطه درست، باز می دارد:

  1. عملکرد بدن و ذهن ما
  2. باور این که دیگران مانند ما به دنیا نگاه می کنند.

حقیقت این است که ما اطلاعاتی که در مورد جهان پیرامون میدانیم، از راه حواس پنج گانه دریافت می کنیم. یعنی:

  • بویایی 

  • چشایی

  • بینایی

  • شوانیی 

  • لامسه

با این توضیح، امکان دارد، حواس ما ضعیف عمل کنند و ما برداشت صحیحی از اتفاقات بیرونی نداشته باشیم.اگر این ۵ نکته را بدانیم، میتوانیم موانع ارتباطی و خطای خود را در برقراری ارتباط به چیزی نزدیک به صفر برسانیم.

۱) به تفاوت های فرهنگی توجه کنیم

یک موردی که خودم تجربه کردم این بود.برایم سوال بود که چرا در ایام غم و سوگواری اهلبیت علیهم السلام، پیراهن سیاه به تن می کنیم.از مادرم دلیل رو پرسیدم، مادرم در جواب گفت که لباس سیاه نشان از عزاداریه و هر کس تو محرم بپوشه یعنی امام حسین رو زیاد دوست داره.خب بهترین جوابی رو شنیدم که یک پسر شش ساله باید می شنید.پدر بزرگم دوستانی داشت که در کشور پاکستان زندگی می کردند.ایام عزاداری امام حسین علیه السلام بود که این دوستای پدر بزرگم از پاکستان آمده بودند قم.تمام لباس های پاکستانی سفید سفید.من رفتم جلو و از یکی از آن ها که فارسی بلد بود پرسیدم:شما امام حسین رو دوست ندارید؟شوکه شد!گفت چرا؟گفتم آخه تو محرم لباس سفید پوشیدید!فکر میکنم با توجه به سنم ناراحت نشد.پدر بزرگم سریع بهم گفت که داخل پاکستان، وقتی مردم عزادار می شوند، مشکی می پوشند.***این داستان برای شاید ۱۸ سال پیش است که من فقط ۶ سال داشتم.اما اگر الآن در همچین سناریویی میبودم، حتما ارتباط خوبی برقرار نمی کردم.چرا که از فرهنگ مخاطبم خبر نداشتم و با توجه به نگاهی که خودم به یک ماجرایی مثل عزاداری داشتم، به لباس های آن ها نگاه می کردم.

اولین موردی که میتواند برای برقراری ارتباط بسیار مهم باشد و گاهی باعث موانع ارتباطی شود ، مساله تفاوت فرهنگی است.

ریشه هایی که باعث فرهنگ سازی می شود عبارت است از:

  1. تربیت
  2. آموزش
  3. تجربه های گوناگون

همانطور که میبینید، در نزدیک به تمام برخورد هایمان، در هر سه مولفه با مخاطب اشتراکی نداریم.پس باید بسیار مراقب باشیم که تسلیم این مانع ارتباطی نشویم.

۲) پیش داوری کردن ممنوع

فرض کنید داخل یک تاکسی نشسته اید و یکی از دوستان شما که از نعمت بچه دار شدن محرومه هم کنار شما نشسته است.راننده تاکسی رو به دوستتان بگوید چند تا فرزند داری؟می دونید چه حس بدی به دوستتان دست می دهد؟یکی از بزرگترین اشتباهات در برقراری ارتباط، پیش داوری کردن است!پیش داوری کردن به این معنا است که فرض را بر چیزی بگذارید که امکان دارد به هر دلیلی طرف مقابل نداشته باشد.مثلا:دوست دبیرستانی تان  را بعد از سال ها دیده اید، اولین سوالتان این باشد که ماشینت چیست؟این یعنی پیش داوری کردن!شاید دوستتان اولویت زندگیش نباشد که ماشین بخرد!شاید پول ندارد که ماشین داشته باشد؟شاید ماشین مدل پایین دارد و نمیخواهد کسی بفهمد.شاید دوست ندارد ماشین بخرد.شما طوری سوال رو پرسیدید که انگار باید اون چیزی که شما میخواهید طرف مقابلتان باشد.

چیزی که باعث می شود پیش داوری شما مانند دیوار چین بین شما و مخاطبتان قرار بگیرد، انتقال حس بد است

همین که مخاطب حس بد پیدا کند به این معناست که فاتحه رابطه خوانده شده است.

۳) همه شبیه هم نیستن!!!

بعضی این طور هستند!میگیم که مگه این بنده خدا رو میشناسی که این طور باهاش صحبت میکنی؟میگه دوستاش رو میشناسم! همه اینطور برخورد میکنن!بابا عزیز دل من! معنایی نداره که بخواهیم همه رو با یک چشم نگاه کنیم!درسته! خیلی امکان داره که خلق و خوی هر کس شبیه اطرافیانش باشه.اما صد در صد که این طور نیست!

این مساله بر میگردد به خطایی ذهنی که به نام خطای تعمیم شناخته می شود.

به همین قدر که آگاهیم همچین خطای ذهنی ای وجود دارد، از بقیه افراد جلوتریم.فقط کافیه عمل کنیم.این را بدانید که هر فرد ویژگی شخصیتی خودش را دارد. و هیچ موفع اسیر خطای تعمیم نشوید.

۴) بر احساسات خود مسلط باشید.

این مورد بسیار مهم است! مخصوصا برای اوایل برقراری ارتباط!برای مثال!با شخصی ارتباط بر قرار کرده اید، از او کاری می بینید که فکر میکنی قابل انتقاد است!!!اولین اصل در ارتباط با مخاطب این است که در ابتدا که هیچ! در کل رابطه انتقاد نکنید.!اگر هم انتقاد کردید، با لحنی منطقی! نه احساسی!چرا که شخصی که به راحتی و صراحت مطلبی از زندگی او را به انتقاد میکشید، شاید به آن مطلب در زندگی خودش تعصب داشته باشد. و به همین راحتی از دنیای مطلوب او خارج می شوید.

۵) مراقب تفاوت های زبانی باشید.

مراقب تفاوت های عملکردی زبان باشید.این تفاوت های عملکردی، دو دسته اند:

دسته اول : کلمات چند معنایی

در هر زبانی، یک سری کلمات هستند که در ظاهر مانند هم هستند، اما معنای متفاوتی دارند!

مثالی که همه ما در ذهن داریم، کلمه شیر است!

فعل ” کشیدن” در فارسی مشهور است که در معنا های مختلف به کار می رود:

  1. استعمال دخانیات (سیگار کشیدن)
  2. وزن کردن (خربزه کشیدن)
  3. ارسال توپ در فوتبال (سانتر کشیدن)
  4. طراحی کردن (نقاشی کشیدن)
  5. کشیدن چیزی به طرف خود (کشیدن کش)
  6. و …

از این دست از کلمات فقط در فارسی نیست! کلماتی در زبان انگلیسی و زبان عربی وجود دارند که از این قاعده پیروی می کنند.کلمه BREAK در زبان انگلیسی یکی از کلماتی است که بصورت چند معنایی بکار رفته است.معنا هایی که میتوان از این کلمه متوجه شد از این قرار است:

  1. شکستن
  2. پاره شدن
  3. نقض، تضعیف
  4. خاتمه
  5. قطار
  6. کاهش در رتبه
  7. و چند معنای دیگر

در زبان عربی نیز کلمه “عین” مثال پر کاربرد از کلمات چند معنایی است:معناهای منظور از این کلمه میتواند:

  1. چشم
  2. چشمه آب
  3. چشمه نور
  4. طلا
  5. نقره

و …باشد. معروف است که این کلمه در ۷۲ معنای مختلف استفاده می شود.

در رابطه باید مراقب باشید تا میتوانید از این کلمات استفاده نکنید! و اگر استفاده کردید عیبی ندارد! فقط باید قزینه ای بیاورید که منظورتان را برساند.

دسته دوم: مدیریت لحن

این مورد واضح است که با مدیریت لحنتان میتوانید به راحتی به مخاطب برسانید که این جمله تان امری است یا سوالی! خبری هست یا انشایی.برای مثال: (خودتان با توجه به علامت سوال، علامت تعجب و نقطه، لحن سوالی، حیرت انگیز و خبری را بر کلام خودتان سوار کنید.

  • پدرت آمد؟
  • پدرت آمد!
  • پدرت آمد.

لحن خود را در صحبت ها مدیریت کنید، تا سوء تفاهم یا چند برداشتی از کلام شما نشود.

دسته سوم: مدیریت اصطلاحات!

اصطلاحاتی در لهجه های مختلف وجود دارد که امکان دارد در لهجه ها یا گویش های دیگر معنای مطلوبی نداشته باشد و همین یکی از موانع ارتباطی ما باشد !اگر اصفهانی باشید می دانید که استعمال اصطلاح “خره” بد نیست! و در شهر اصفهان خطاب به هم از این کلمه نه بعنوان فحش و ناسزا گفته میشود.از یکی از دوستانم معنای این اصطلاح رو پرسیدم، گفت خر یعنی انسان بزرگ!!!

پیشنهاد میکنم این فیلم را ببینید.

داستانی زیبا از زبان استاد دانشمند

 

همین طور که در این فیلم دیدید، یک تهرانی در اصفهان اسیر اصطلاحات اون شهر شده بود!!!شاید این مثال کمی جنبه طنز داشت، اما در واقع اصطلاحاتی هستند که در لهجه و گویشی صحیح باشند، اما در گویش های دیگر معنای متفاوت داشته باشند!!!

نکته آخر

در برقراری ارتباط و فرستادن پیام به دیگران، باید باریک بینانه به این حقیقت توجه کنیم که ممکن است دریافت دیگران از حواس بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی عینا مثل دریافت ما از حواس پنج گانه مان نباشد.