حسن جویی

حسن جویی | یک تکنیک کوچک با نتیجه هایی بزرگ

یک تکنیک بسیار آسان و کاربردی برایتان آورده ام به نام حسن جویی ! در این نوشته یاد میگیرید چگونه بدون پرداخت هزینه ای، با حسن جویی و مثبت اندیشی جذاب و به نظر برسید.

حسن جویی تکنیک کوچک، اثر بزرگ!

پیشنهاد میکنم یک روز دقت کنید و ببینید افراد مختلف در مورد چه مباحثی صحبت میکنند؟

دولت بنزین رو گران کرد.آمریکا ما رو تحریم کرد.زنم به حرفم گوش نمیکنه!فلان کس از من دزدی کرده.پسرم رفته بدون اجازه و هماهنگی به فلانی فلان چیز رو گفته.تو چرا زود نمیای خونه؟

نقل دهان مردم شده انواع و اقسام انتقاد از دیگران و القای انرژی منفی!میخواهیم ببینیم در این جو که اکثر انسان ها در حال انتقاد از دیگران هستند، بهترین کار چیه؟ ما هم باید به این گروه از مردم بپیوندیم و شروع کنیم به انتقاد کردن و حواسمان باشد که از دیگران عقب نمانیم. یا این که کار بهتری وجود دارد و ما باید مشغول به کار بهتر شویم…؟

در شهر کور ها، تک چشم پادشاهه!

با کمی توجه به رفتارشناسی ایرانی، متوجه میشویم که در کشور ما انتقاد کردن، پایه اکثر روابط است و شروع گفتگو این گونه است . همانطور که در مقاله انتقاد اشاره کردیم، این رفتار دردناک است و به مخاطب انرژی منفی منتقل میکند. حال مخاطب را (به اندازه ضعف روحیه اش) خراب می کند.تصور کنید که در جایی که اکثر افراد با انتقاد حال هم را خراب میکنند، شما با مثبت اندیشی باعث بهتر شدن حال دیگران شوید! جالب نیست؟دیگران بخاطر انرژی مثبتی که از شما دریافت میکنند، حالشان بهتر نمی شود؟قطعا بودنِ کنار شما برای آن ها لذت بخش خواهد بود.حسن جویی نقطه مقابل انتقاد است. اگر شما زمان انتقاد کردن، با این فعل حال مخاطب را خراب می کنید و باعث انتقال درد به او می شوید، زمانی که حسن جویی میکنید، با مثبت اندیشی انرژی مثبت به وی منتقل میکنید و باعث بهتر شدن روحیه اش می شوید.

حسن جویی یعنی چی؟

حسن جویی همانطور که از نامش پیداست، یعنی دقت کنیم در طرف مقابل یک نکته قابل ستایش پیدا کنیم و به او هدیه دهیم. جالب نیست؟همانطور که در انتقاد یک نکته منفی را متذکر میشوید، در حسن جویی ، یک نکته مثبت را به مخاطبتان هدیه میدهید. همانطور که اشاره کردیم در جامعه ما کمتر این اتفاق می افتد و کسی که بتواند این را برای خودش تبدیل به عادت کند، از اطرافیانش در روابط یک سر و گردن بالاتر میزند. 

حسن جویی یا چاپلوسی؟

من هم مثل شما از افراد چاپلوس خوشم نمیاد! افراد چاپلوس یا به اصطلاح پاچه خوار، به افرادی میگویند که بدون هیچ دلیلی شروع میکنند به تملق و ستایش!این فیلم را ببینید:

افراد چاپلوس، ذاتا انسان هایی هستند که به شخصیت طرف مقابل کاری ندارند و فقط دستاورد ها، قدرت و منسب طرفشان برایشان مهم است. زمانی که آقای ایکس که همیشه چاپلوسان، چاپلوسی اش را میکردند، منسب و قدرتش را از دست بدهد، خواهد دید که همان افرادی که قربان قربان گویش هستند دیگر طرفش نمی آیند.تفاوت حسن جویی و چاپلوسی در ارائه دلیل است. فردی که حسن جویی میکند، دلیل را هم بیان میکند و شخصی که چاپلوسی میکند همینطور بدون دلیل شروع به ستایش میکند. این فیلم را ببنید:

چگونه حسن جویی کنیم؟

حسن جویی یک فرمول ساده دارد و قبل از توضیح این فرمول قصد دارم یک ترس خودم را بیان کنم. کارها هر چقدر ساده به نظر برسند، به همان اندازه افراد در انجامشان اهمال کار میشوند. ترس من از این است که شما این تمرین را ساده ببینید و انجام ندهید. اما مطمئنم شما متوجه اهمیت این فرمول شده اید و حتما این کار را انجام میدهید.اسم طرف مقابل + بیان نکته مثبت + دلیل ذکر این مطلب!

اسم طرف مقابل

به دو دلیل میگویم اسم طرف مقابل را استفاده کنید.

  1. مهمترین و دوست داشتنی ترین کلمه در عالم برای هر فردی، نام آن فرد است. صرفا با آوردن نام شخص، یک حس مثبت به شخص وارد می کنید.
  2. شما با آوردن نام طرفتان نشان می دهید حرفتان کپی نیست!

دیدید زمانی که دو نفر به هم میرسند، چگونه سلام و احوالپرسی میکنند؟ کافیه دقت کنید! میبینید هر فردی یک سری کلمات حفظ کرده و چشم بسته میگوید. با توجه به این اگر شما بتوانید با توجه به شرایط طرف مقابل شخصی سازی کنید، حس ویژه و جالبی به او منتقل می کند.در حسن جویی، با استفاده از نام فرد، این حس ویژه را به وی منتقل کنیم.

بیان نکته مثبت

بعد از آوردن نام طرف، حس و حال خودمان را نسبت به وی منتقل میکنیم.خیلی از حرکتت خوشم اومد!من تو رو خیلی دوست دارمدیشب لذت بردم از صحبت هات.خیل تو رو دوست دارمو …تا اینجا هیچ تفاوتی با چاپلوسی ندارد. حواستان باشد که قدم بعد را حرفه ای بردارید.

بیان دلیل حسن جویی

بیان دلیل است که حسن جویی را از تملق و چاپلوسی متفاوت میکند. زمانی که دلیل را ارائه می کنیم، شخص مقابل متوجه ارزشمندی کار خود میشود و به همان اندازه عزت نفس او بالا می رود. هر چه عزت نفس فردی بالاتر رود، حال وی با خودش و دنیای اطرافش بهتر میشود. نکته قابل توجه این جاست که حال خوبش را مدیون شما میبیند و دروازه های ذهنی اش را برای برقراری ارتباط با شما باز میکند.

دو مثال حسن جویی

مثال اول:

احمد جان رفیق عزیزم؛خیلی ازت متشکرم و به تو افتخار میکنم.چرا که سه روز پیش دیدم پیش دانشجوهای فلان کلاس، از من تعریف میکردی!

مثال دوم:

همسر گلم ثریا !تو خیلی دلسوز و دوست داشتنی هستی.متوجه شدم دیشب وقتی برای غذا برای مهمان ها به اندازه بود، تو اظهار بی اشتهایی کردی که اگر مهمان ها خواستند بیشتر غذا بخورند، غذا سر سفره باشه. 

در چه جاهایی حسن جویی کنیم؟

اگر از من میپرسید، میگویم هر جایی که میتوانید! هر چه بیشتر بهتر!حقیقتا در زندگی روزمره به قدری توسط افراد آموزش ندیده، انتقاد و انرژی منفی و حال بد منتقل می شود که هر چقدر حسن جویی کنیم، کم کاری کرده ایم. اما حداقل این است که در هر گفت گو حتما یک حسن جویی جا بدهید! دلیل های زیادی برای این کار دارم اما ترجیح میدم دلایل را نگویم و بسپارم به تجربه خودتان! تجربه کنید و معجزه حسن جویی و مثبت اندیشی را ببینید.

مگر می شود از هر کس حسن جویی کرد؟

مثبت اندیشی ، دیدن زیبایی و نکته مثبت، بیشتر از این که به طرف مقابل بستگی داشته باشد، به نگاه ما بستگی دارد.حضرت عیسی علیه السلام یک داستان معروف دارد که جا دارد در این قسمت به آن اشاره کنیم.

روزی حضرت عیسی علیه السلام با حواریّون از راهی می گذشتند، ناگاه به مردار گندیده سگی رسیدند. یکی از حواریون با دیدن این صحنه گفت: چقدر این سگ بدبو است. دیگری گفت چقدر متعفن است! حضرت عیسی علیه السلام فرمود: این سگ چه دندان های سفید و خوشایندی دارد! (۱)

فکر میکنم متوجه منظورم شده باشید. این عزت نفس شماست که زیبایی های دیگران را به شما نشان میدهد.

چند نکته پایانی

  1. حواستان باشد! اگر تا بحال از این فرمول استفاده نکرده اید، کم کم شروع کنید! وگر نه دیگران فکر میکنند برای شما مشکلی پیش آمده است.

در یکی از سمینار ها به افراد گفتم قفل گوشی تلفن همراهتان را باز کنید و به سه نفر از اطرافیانتان با استفاده از این فرمول، پیام دهند و از آن ها حسن جویی کنند. یک آقای نسبتا مسن، انتهای کلاس، پاسخی که  از همسرش گرفته بود را به من نشان داد. همسرش به او گفت از من خطایی دیدی که داری این طور آماده ام میکنی؟

  1. اگر در مخاطب خود نکته خوبی پیدا نمیکنید، خبر خوبی نیست! باید بیشتر روی عزت نفستان کار کنید.
حدیث انتقاد پذیری

حدیث انتقاد پذیری | امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند…

فرزند یکی از مراجع تقلید، سال ۹۳ سلسله جلساتی خصوصی برگزار میکرد و بحث در مورد صفات یک مدیر موفق بود. من یکی از ۵ شرکت کننده این جلسات بودم. در این جلسات متوجه نکات مدیریتی دقیقی شدم که حقیقتا تا الآن با وجود کلاس های مختلفی که شرکت کرده ام، امثال آن ها را جایی نشنیدم. این نوشته را در محور یک حدیث انتقاد پذیری نگاشته ام.در جلسه انتقاد پذیری یک حدیث قابل تامل مطرح شد! حدیثی از امام باقر علیه السلام در مورد انتقاد پذیری !

متن حدیث انتقاد پذیری

امام باقر علیه السلام در حدیث انتقاد پذیری این مطلب را به جعفر جعفی می فرماید:

إن ذُمِمتَ فَلا تَجزَع و فَکِّر فیما قیلَ فیک. فَإن عَرَفتَ مِن نَفسِکَ ما قیلَ فیک فَسُقوطُکَ مِن عَینِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِندَ غَضَبِکَ مِنَ الحَقِّ أعظَمُ عَلَیکَ مُصیبَۀً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِکَ مِن أعیُنِ النّاسِ. وَ إن کُنتَ علی خِلافِ ما قیلَ فیکَ فَثَوابٌ اکتَسَبتَهُ مِن غَیرِ أن یَتعَبَ بَدَنُکَ (۱)

بنگر و بیندیش در آن چه درباره تو گفته شده است اگر آن چه درباره ات گفته شده است در تو هست و عیبی را که از تو گفته اند در خود دیدی ، بدان که از چشم خدا افتادن در هنگام آشفتن از حرف حق، مصیبتی بزرگ تر از سقوط تو از چشمان مردم است که از آن می هراسی! و اگر تو برخلاف آن چه درباره ات گفته شده است باشی، پس با تهمت ناروا بدون این که رنج بدنی برده باشی ثوابی کسب نموده ای.

 حقیقتا این روایت، مانند اکثر روایات قدرش مجهول است! اگر دقت کنید، حضرت دو حالت ممکن را مطرح می کند.

حدیث انتقاد پذیری:  اگر مردم تو را مذمت میکنند و حرفشان صحیح است!

نگاه کن اگر مردم از تو انتقاد میکنند، حواست باشد که خشمگین نشوی! چرا که خشم از دیگران بخاطر این موضوع، یک رسوایی بزرگ در برابر خداست…خشم و غضب مانند تمام صفات نیک، یک چهره پسندیده دارد، یک چهره نازیبا!اگر سر جای خود استفاده شود و باعث حرکت، دفاع از جان و مال و ناموس شود، یک صفت پسندیده است. اما اگر در جایی غیر از محل خود استفاده شود، باعث می شود انسان مرتکب گناه شود و چه چیزی برای انسان از این بدتر که در برابر خدای متعال مرتکب گناه شود.در این حدیث انتقاد پذیری به این نکته اشاره شده است! انتقاد دیگران نباید باعث ایجاد خشم شود. و اگر شد، باعث سرافکندگی در برابر خدای متعال می شود.

حدیث انتقاد پذیری : اگر مردم تو را مذمت میکنند و حرفشان صحیح نیست!

در این حالت هم نه تنها نباید خشمگین و ناراحت شوی، بلکه جای خوشحالی دارد.این موضوع دو جنبه دارد: جنبه ظاهری و اخروی!از لحاظ اخروی همانطور که امام باقر علیه السلام فرمودند، برای تو ثواب نوشته می شود و بدون این که تو ناراحت شوی، به کارنامه اعمال تو اضافه می شود.جنبه ظاهری هم باز جای خوشحالی دارد! چرا که در بلند مدت معلوم می شود که صحبتی که در مذمت شما مطرح می شود، حقیقت نداشته و شما یک انسان استانداردی هستید. 

نتیجه گیری از این حدیث انتقاد پذیری

این حدیث انتقاد پذیری به ما یاد داد که :از انتقاد دیگران خشمگین نشویم!انتقاد پذیری به این معناست که مشکلی که در خود داریم را ببینیم و اصلاح کنیم

انتقاد

انتقاد ! رابطه تاثیرگزار را از بین میبرد!!!

انتقاد جزء جدایی ناپذیر از روابط انسانی است. امکان ندارد در ارتباطات انسانی، فردی از خطا دور باشد. اینجاست که با یادگیری مهارت انتقاد موثر میتوانیم ارتباط  موثر را با افراد دیگر تقویت کنیم.

حسن جویی یا انتقاد؟ مساله اینست!

چند تا سوال چالشی:

  • به نظرتون چند راننده بی احتیاط بخاطر انتقاد دیگران با احتیاط شده اند؟
  • به نظر شما چند کودک بخاطر انتقاد پدر یا مادرشان درس خوان شده اند؟
  • آیا کارمندی بخاطر انتقاد مدیرش، تاخیر صبحگاهی را ترک کرده؟
  • یا این که مردی بخاطر انتقاد همسرش، شلختگی و بی نظمی را کنار گذاشته؟
  • آیا خانمی به خاطر انتقاد های همسرش پرحرفی را کنار گذاشته؟

در پیج اینستاگرام منازاده، این سوال رو از بیش از ۱۰ هزار مخاطب پرسیدم. جواب ۹۰ درصد شرکت کنندگان در نظر سنجی منفی بوده! خیلی از ادعا داشتند که تغییر کردند اما نه بخاطر انتقاد! بخاطر چیز های دیگر مانند تهدید یا محبت!در واقع ما زمانی انتقاد میکنیم که دنیای بیرونی با دنیای مطلوب ما متفاوت شده باشد. دوست داریم همه چیز در خانه سر جای خود باشد، اما فرزندانمان این نکته را رعایت نمیکنند. و زمانی به هم میریزیم که میبینیم خانه بهم ریخته!در این نوشته قصد ندارم نحوه انتقاد کردن را آموزش دهم! بلکه هدفم این است که شما را از انتقاد کردن پشیمان کنم! چون فضای غالب بر جامعه ایرانی بیش از این که نیاز به چگونگی انتقاد داشته باشد، نیاز به انرژی مثبت و فضای آرام دارد.

انتقاد سازنده مانند دارو، تلخ است و انتقاد غیر اصولی مانند سم کشنده!

قصد دارم انتقاد را به یک آجر تشبیه کنم.آجری که فرد انتقاد کننده به سمت مخاطب خود پرتاب میکند.خب! اگر  اصولی باشد، جنس این آجر دیگر معمولی نیست! یک آجر است از جنس طلا!کافیه شما دروازه بانی بلد باشی و بطور غیر حرفه ای این خشت طلایی رو بگیری و ازش استفاده کنی!اما اگر  مخرب باشد، به مخاطب آسیب میزند! مخاطب دردش میگیرد! و خب زمانی که ببیند از شما آسیب دیده، با شما ارتباطی سازنده برقرار خواهد کرد؟

انتقاد در این شرایط مطلقا ممنوع!

قبل از این که به تکنیک انتقاد موثر بپردازم، قصد دارم مشخص کنم چه جاهایی اجازه انتقاد کردن نداریم!

  • زمانی که با روشی غیر از انتقاد میشود مساله را حل کرد.

اگر حواسمان باشد که هدف ما از این کار، صرفا تغییر و اصلاح هست، در اکثر مواقع برای مخاطب راهی را انتخاب میکنیم که برای او مثل انتقاد درد آور نباشد!برای مثال: یکی از مهمترین جایگزین های انتقاد، پرسیدن سوال سالم است. یکی از افرادی که ۶ سال پیش خیلی با هم دوست بودیم و زمانمان خیلی زیاد باهم میگذشت را دیدم. این دوستم الآن تبدیل به یک چهره معروف کشوری شده، شرایطش را میدانستم و با توجه به شرایطش میتوانستم دو مدل با او خوش و بش کنم:

  1. انتقاد کنم و بگم: معروف شدی و دوستات رو یادت رفته؟
  2. هوشمندانه سوال بپرسم. من همین سبک رو انتخاب کردم و گفتم سلام حسن جان! خیلی دلم برات تنگ شده بود و مطمئن بودم برنامه های زیادی داری! خب الآن کجای کاری؟ به همین سادگی کاری کردم که شروع کرد به درد دل که همه دوستای قدیمم به من انتقاد میکنن و …
  • زمانی که کار ارزش انتقاد ندارد!

نکته ای که قابل انکار نیست، این است که چه انتقاد اصولی باشد چه غیر اصولی، ناراحت کننده است. باید ببینیم مساله ای که میخواهیم مطرح کنیم و در مورد آن انتقاد کنیم، ارزش این ناراحتی را دارد یا خیر؟ اگر ۱۰ درصد احتمال میدهید که ارزش نداره، اصلا طرف این کار نرید!

  • زمانی که تاثیری ندارد!

عاشق افرادی هستم که در جمع به طرف مقابلشان بلند میگن:چقدر چاق شدی؟ رژیم بگیر اندامت بهم نریزه!خب دوست عزیز من! اون خودش میدونه و قبل از تو هم افراد آموزش ندیده بسیاری این نکته را بهش متذکر شده اند.و با گفته شما که چیزی عوض نمیشه! پس این کار را انجام ندهید!

  • وقتی که صلاحیت انتقاد نداریم!

داستان زیبایی از پیامبر شنیدم. که دوست دارم به شما منتقل کنم. این داستان را از وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان با شما به اشتراک میگذارم:

در زمان حضرب پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله)، مادری فرزندش را نزد ایشان می‌آورد و می‌گوید: یا رسول الله! دیگر از دست این بچه عاجز شده‌ام. حرف مرا نمی‌شنود. رطب بسیار دوست دارد و آنقدر رطب خورده که به مریضی افتاده. او را نصیحت کنید. حرف شما را گوش می‌کند.

پیامبر (صلوات الله علیه و آله) پس از شنیدن سخنان این زن، به او می‌گوید برود و فردا نزد او بیاید. مادر بچه را برد و فردا نزد پیامبر (صلوات الله علیه و آله) آورد.

ایشان طبق فرموده خود، به وعده عمل کردند و با زبانی شیرین و کودکانه طفل را نصیحت کردند که رطب زیاد نخورد و به دلیل بیماری که دارد، از خوردن آن پرهیز کند.

بیان ایشان به حدی گیرا و شیوا بوده که کودک به راحتی آن حرف‌ها را پذیرفت.

هنگام رفتن، مادر از آن حضرت پرسید: چرا ایشان همان دیروز این حرف‌ها را به کودک نگفتید؟

پیامبر فرمود: دیروز خودم هم رطب خورده بودم. حرف خوب زمانی موثر است که گوینده خود به آن عمل کرده باشد.

  • زمانی که راه درست را بلد نیستیم!

کافیه کمی چشمانمان را باز کنیم تا این مورد را در جامعه ببینیم! یک مدت ماشینم نیاز به تعمیر داشت و رفت و آمدم رو با تاکسی انجام میدادم.خیلی خیلی کم پیدا میشن راننده تاکسی هایی که در مورد مسائل روز جهان منتقد نباشند. از بازی های جام جهانی گرفته تا انتخاب رئیس جمهور و وضعیت معیشتی مردم و سبک زندگی مردم! مباحث دینی که الی ماشاالله!خب من معمولا میپرسم راه حل پیشنهادی شما چیه؟ از شروع گفتگو به ارائه راه حل میپردازند و من هم با مثال های نقض پاسخ میدم.در مباحثی که تخصص نداریم، اجازه ارائه انتقاد نداریم!!!

  • در روز بیشتر از تعدادی که در نظر گرفته ایم انتقاد نکنیم!

توضیح زیادی لازم نیست! فقط دو نکته

  1. مواظب باشید با انتقاد زیاد تبدیل خواهید شد به غر غروی جمع!
  2. فردی که سالی یکبار انتقاد میکنه تیغش برنده تره یا کسی که هر ساعت این کار را انجام می دهد؟ تصمیم با خود شماست!

قصد دارم تکنیک انتقاد کردن را به شما آموزش دهم، اما تمرکزم در این نوشته، انتقاد کردن نیست!

تکنیک حیاتی انتقاد

یک انتقاد استاندارد، ۶ مرحله دارد:

  1. کسب اجازه۲٫ حسن جویی یا اشتباه شخصی۳٫ بیان شخصی بودن نظر۴٫ تمرکز به رفتار نه شخصیت۵٫ تبدیل انتقاد به پیشنهاد۶٫ وقت دادن و اختیار دادن

کسب اجازه

کسب اجازه به این معناست که به شخص میگوییم که آیا ممکن است وقت خود را برای بیان مطلبی به ما بدهد؟چند مورد مثال میزنم:

  • ببخشید میتونم خواهش کنم چند دقیقه ای وقتتون رو به من اختصاص بدهید؟ میخواهم یک نکته ای به شما عرض کنم.
  • الآن زمان مناسبی هست که به شما یک نکته بگویم؟
  • عزیزم الآن وقت داری یک نکته بهت بگم؟
  • سعید جان الآن حسش هست در مورد یک چیزی صحبت کنیم؟

این پای شماست که از چه عبارتی استفاده کنید.اگر هم با در خواست شما موافقت نشد، سوال کنید! زمان بهتر رو از خود شخص بپرسید.حواستان باشد در این قسمت اصلا از کلمه انتقاد استفاده نکنید!عزیزم الآن وقت داری یک انتقاد کنم کاملا اشتباهه!!!

حسن جویی یا اشتباه شخصی

انتقاد خیلی درد دارد و برای این که طرف مقابل کمتر متوجه درد شود، باید یک حسن جویی کنیم!تکنیک حسن جویی و مثبت اندیشی را در مقاله ای به طور کاملا دقیق آورده ام که میتوانید مطالعه کنیدیک روش دیگر برای شکستن گارد طرف مقابل وجود دارد بعنوان اعتراف به ضعف شخصی! مثلا بگوییم قبلا من همچین کارهای اشتباهی انجام میدادم و امثال این جمله…

اعتراف به شخصی بودن نظر

بازم باید درد را کم کرد! باید به مخاطب بگوییم که چیزی که قرار است به تو بگویم نظر شخصی من است و امکان دارد اشتباه باشد! به همین راحتی!!!

بیان به رفتار نه به شخصیت!

از دیگر گام هایی که  باید رعایت کنیم، بیان انتقاد به رفتار طرف مقابل است نه به شخصیت او!چرا که رفتار را میشود اصلاح کرد اما شخصیت را خیر! و اگر شما به شخصیت فردی توهین کنید، به راحتی از شما فاصله خواهد گرفت!رانندگی پر سرعت تو من رو نگران کرد!   صحیح!تو انسان بی احتیاطی هستی !    غلط!!!

تبدیل انتقاد به پیشنهاد

نکته مهمی وجود دارد که دقیقا نظر من همین است که تا میتوانید این گونه انتقاد کنید.ادبیات خود را عوض کنید و بجای این کار  پیشنهاد دهید!تو به من بی توجهی!   غلط!!!میتونستی به من بیشتر توجه کنی!   صحیح!!!

وقت دادن و اختیار دادن

آخرین قدم این است که تا میتوانیم فشار را از روی طرف مقابل برداریم و او را تحت فشار قرار ندهیم و به او اختیار عمل و فرصت بدهیم.عباراتی مثل این که:حالا این نظر من بود و شاید درست نباشه. شما هم یه کم در موردش فکر کن هر جور دیدی درسته اقدام کن.به ما کمک میکنند که فرد کمتر تحت فشار قرار بگیرد و به جای این که به این فکر کند تا جواب ما را بدهد، به عملکرد خود و راهکار این موضوع فکر می کند.

مثبت نگری ارتباطی و حسن ظن ! صفتی که هر کسی را جذب میکند!

” مثبت نگری ” واژه ای است که در مجامع مختلف، تعاریف مختلفی به خودش دیده است.از روانشناسی مثبت نگر گرفته تا قانون جذب در مورد این کلمه برای خود صحبت دارند.ما هم در این نوشته قصد داریم تعریف متفاوتی را از مثبت نگری بیان کنیم.منظور ما از مثبت نگری، همان تعبیری است که در احادیث از آن تحت عنوان حسن ظن استفاده شده است.

امیر المومنین علیه السلام می فرماید:

مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنْهُمُ المَحَبَّهَ

کسى که نسبت به مردم خوش گمان باشد محبت آنها را به سوى خود جلب خواهد کرد

حسن ظن یعنی، نسبت به کردار و رفتار دیگران، بهترین برداشت را داشته باشیم. حسن ظن یعنی نیت پشت هر کاری که از دیگران میبینیم را مثبت برداشت کنیم. یعنی مثبت نگری در خون ما باشد!شخصیتی که قرار است با افراد مختلف ارتباط برقرار کند، علاوه بر داشتن عزت نفس و اعتماد به نفس باید مجهز باشد به مثبت نگری!

شما دوست دارید با چه فردی ارتباط موثر برقرار کنید؟

کاری نداره! تصور کنید:دور نفر در مقابل شما ایستاده اند. فرد سمت راست که لباسی آبی پوشیده، هر کاری شما انجام میدهید را مثبت برداشت میکند و از بودن با شما لذت میبرد. و فرد سمت چپ ، شخصی است که لباس قرمز پوشیده! هر کاری که شما انجام میدهید، توسط این فرد منفی برداشت میشود! تمام رفتارهای شما باعث سوءتفاهم میشود و این فرد نسبت به شما بد بین و منفی نگر است.شما دوست دارید با کدام فرد ارتباط برقرار کنید؟ شخص آبی پوش یا فرد قرمز پوش؟فردی که مجهز به مثبت نگری  و مثبت اندیشی است یا فردی که منفی نگر است؟ فردی که نسبت به شما حسن ظن دارد یا فردی که نسبت به شما سوء ظن دارد؟طبیعتا شما شخص آبی پوش را انتخاب خواهید کرد!چرا؟ به این دلیل که از بودن کنار این فرد لذت می برید. دیگر نگران سوءبرداشت و سوء تفاهم و دردسر های بعد از آن نخواهید بود!واضح است اگر مجهز باشید به مثبت نگری یا همان حسن ظن ، هر کسی علاقه دارد با شما ارتباط موثر برقرار کند. در این نوشته میپردازیم به این صفت که از مهمترین صفات انسان تاثیر گزار است.البته یکی از سه شعاری که از زرتشتیان باقی مانده است، همان پندار نیک است. یعنی همان مثبت نگری!

مثبت نگری و حسن ظن چه نتایجی دارد؟

حسن ظننمیدانم چرا؟شاید نتایجی که در زندگی گرفته ام باعث شده احساس کنم که نتایج حسن ظن و مثبت نگری از بسیاری از نکات مثبت اخلاقی موثر تر است!

۱٫ آسان گیری

کسی که نسبت به رفتار دیگران منفی نگر باشد، قطعا زمانی که کاری به دیگران می سپارد،شبه قدری به فرد مقابل سخت میگیرد که طرف مقابل را از همکاری با خودش پشیمان میکند.از خوبی های مثبت نگری نسبت به رفتار دیگران، این است که نسبت به آن ها سخت نمیگیرد.

۲٫ آرامش

جا داره این جا داستان پسر و دختری که با هم بازی میکردند رو تعریف کنم.یک دختر و پسر ۳ – ۴ ساله داشتند با هم بازی می کردند. دختر ۳ تا شیرینی و پسر ۵ تا تیله رنگی (توپ های شیشه ای کوچک) داشت.دخترک داستان ما به پسر گفت که میخوای همه شیرینی هام رو به تو بدم و تو تمام تیله های رنگیت رو به من بدی؟پسر خوشحال شد! چون شیرینی دوست داشت. سه تا شیرینی دختر کوچولو رو گرفت، اما ۴ تا تیله رنگی به دختر داد و یکیش رو پنهان کرد و به دختر نداد.دختر از همه جا بی خبر خوشحال شد که تیله بدست اورده. از مهد کودک رفتن خونه.شب دختر با تیله ها بازی کرد تا خسته شد و خوابید.اما پسر همه ش ناراحت بود!نکنه دختر ۴ تا شیرینی داشته و یکیش رو از من پنهان کرده؟نکنه بفهمه من یک تیله ازش پنهان کردم؟نکنه فردا من رو دعوا کنه؟دختر با مثبت نگری و صداقتی که داشت، آرامش داشتو پسر بخاطر سوء ظن و منفی نگری، شب بدون آرامش رو تجربه کرد!

۳٫ سلامتی دین !

افکار منفی مانند زمینی حاصلخیز است که فقط میوه های گندیده به ما تحویل میدهد. علاوه بر نتایج بد مادی که افکار منفی برای ما دارند، باعث به آتش کشیدن زندگی معنوی ما نیز میشوند.

  • کسانی که دائما با افکار منفی سر و کله می زنند بیشتر پشت سر دیگران حرف میزنند یا افراد که مثبت نگری دارند؟
  • کسانی که دائما با افکار منفی سر و کله می زنند بیشتر دروغ می گویند یا افراد که مثبت نگری دارند؟
  • کسانی که دائما با افکار منفی سر و کله می زنند بیشتر غُر میزنند یا افراد که مثبت نگری دارند؟
  • کسانی که دائما با افکار منفی سر و کله می زنند بیشتر به زمین و زمان بد و بیراه می گویند یا افراد که مثبت نگری دارند؟
  • کسانی که دائما با افکار منفی سر و کله می زنند بیشتر فحاشی و بد دهنی میکنند یا افراد که مثبت نگری دارند؟

تا فردا صبح میتونم برای شما دلیل بیاورم که مثبت نگری و حسن ظن باعث سلامت دین هر فردی میشود.با دلیل های عقلی بسیاری میتوان اثبات کرد که اسلام برترین دین است،ولی منظور من از سلامت دین، صرفا دین  اسلام نیست!صفاتی که عقل از آن ها بدش می آید، در تمام ادیان مذموم در نظر گرفته شده است.حسن جویی یکی از بهترین راه کار ها برای شروع گفت و گو است

چگونه مثبت نگری و حسن ظن داشته باشیم؟

نیمه خالی نیمه پر لیوانمنابع مختلفی را دیدم، اما تکنیک خاصی در کتاب ها و حتی در فضای وب پیدا نکردم. این که حسن ظن این قدر خوب است و خیلی عالی است و چرا خوب است و همچین مباحثی زیاد است.اما در مورد این که دقیقا چگونه این صفت را داشته باشیم، جایی مطلبی پیدا نکردم.لذا تجربه ای که بیش از ۳ سال است هم خودم در حال استفاده از آن هستمو هم به افرادی که در جلسه مشاوره متوجه شدم مساله سوء ظن دارند، پیشنهاد کردم، را میخواهم با شما به اشتراک بگذارم.

روی نکات مثبت طرف مقابل زوم کنید!

ببینید بعضی افراد هستند که میگویند: هیچ چیزی منفی نیست و همه چیز خوبه! اما من قبول ندارم! یک لیوان نیمه پر را تصور کنید: یک نفر میگه این پره! یک نفر میگه این خالیه! هر دو طرف اشتباه میکنند! چون این لیوان نیمه ای پر و نیمه ای خالی دارد.پیشنهاد من این است که این لیوان را نیمه ببینیم! یعنی برداشتمان از این لیوان این گونه باشد که: چقدر عالی! یک لیوان داریم که میتوانیم از نیمه ای از آن که پر است استفاده کنیم! به همین زیبایی!تمرکز کنیم روی نکات مثبت طرف مقابلمان!برنامه داشته باشیم، هر روز یک نکته مثبت در مورد افرادی که با آن ها سر کار داریم، بنویسیم. اوایل کار سخت خواهد بود، اما زمانی که ذهن ما این شکل را به خودش بگیرد بسیار راحت خواهیم توانست یک انسان با ویژگی مثبت نگری و حسن ظن باشیم.در مقاله حسن جویی بیشتر در مورد این تکنیک توضیح داده ام. حسن جویی و مثبت نگری

اعتماد به نفس

اعتماد به نفس ، آسانسوری برای ایجاد رابطه موثر

اعتماد به نفس چیست؟

در فضاهای مختلف تعاریف بسیاری از اعتماد به نفس بیان شده است و از هر فردی بپرسید اعتماد به نفس چیه، در پاسخ به شما میگوید همان حس دوست داشتن خود و یه چیزی شبیه به غرور سالمه! اما تعریفی که من قصد ارائه آن را دارم، بسیار متفاوت است با چیزی که در ذهن مردم جای گرفته است.اگر بخواهم اعتماد به نفس را در دو کلمه تعریف کنم می گویم : حس خودکارآمدیاعتماد به نفس یعنی این که من چه توانایی هایی دارم و چه تصوری از خودم دارم در مورد انجام این کار! چیزی که در مورد اعتماد به نفس باید به آن دقت کنیم این است که اعتماد به نفس در کارهای مختلف متفاوت است. یعنی این که امکان دارد من در سخنرانی اعتماد به نفس داشته باشم اما در فوتبال بازی کردن اعتماد بنفس خوبی نداشته باشم.پس اگر بخواهیم تعریف اعتماد بنفس را دوباره بیان کنیم خواهیم گفت:توانایی من در مورد انجام یک کار + تصور من از خودم در انجام آن کار

تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس

همانطور که بالا گفتم افراد اعتماد به نفس را باعزت نفس اشتباه میگیرند در صورتی که اینطور نیست. برای این که بتوانیم تفاوت این دو را درک کنیم، باید تعریف هر دو را در کنار یکدیگر بگذاریم و متوجه تفاوت این دو مساله شویم.عزت نفس یعنی:من ارزشمند و توانمند هستم و همه موجودات و انسان‌ها نیز ارزشمند هستند و همه ما حق تلاش برای زندگی بهتر را داریم.اعتماد به نفس یعنی:توانایی من در مورد انجام یک کار بعلاوۀ تصور من از خودم در انجام آن کاربا توجه به تعریف این دو تعبیر، میتوانیم متوجه شباهت ها و تفاوت ها شویم.اعتماد به نفس در کارها و موقعیت های مختلف، کم و زیاد دارد. برای این که واضح شود، مثالی که زدم رو تکرار میکنم. امکان دارد من در سخنرانی اعتماد به نفس داشته باشم اما در فوتبال بازی کردن اعتماد به نفس خوبی نداشته باشم. اما عزت نفس مثل خون، در رگ زندگی ما جاری است و نمیتوان گفت که در حیطه ای عزت نفس دارم و در حیطه دیگر عزت نفس ندارم! 

اعتماد به نفس با غرور میانه ای دارد؟

در یکی از کارگاه ها در حال آموزش اعتماد به نفس بودم، یک نفر که ظاهری شبیه به افراد مذهبی داشت، بلند شد و گفت:حاج آقا از شما بعیده! بجای این که بگید به خدا اعتماد کنید، میگید که به نفستون اعتماد داشته باشید!این حرفتون که با غرور فرقی نداره! غرور و خود بزرگ بینی یکی از صفات شیطانیه!!دیدم چه جالب تا الآن به این نکته دقت نکرده بودم! مفهوم اعتماد بنفس در ظاهر عبارتی است نزدیک به غرور!زمانی اعتماد به نفس را میتوان غرور نامید که معنای اعتماد به نفس را ندانیم! اما همانطور که گفتیم، این مفهوم یعنی تصور و مهارتی که من از خودم در انجام کاری سراغ دارم!و این هیچ ربطی به غرور و خود بزرگ بینی ندارد! فرد مغرور، خودش را از دیگران بالاتر و به عبارتی، تافته جدا بافته میداند در صورتی که منظور ما  این نیست!و نکته مهم اینجاست که فرد مغرور عزت نفس بسیار پایینی دارد! و با توجه به موضوع بحث ما، فردی که از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، نمیتواند اعتماد به نفس مناسبی برای برقراری ارتباط با دیگران داشته باشد. 

اعتماد به نفس کاذب!

عباراتی مانند اعتماد به سقف به گوش شما هم رسیده؟؟تفاوت بزرگی که بین بحث ما و عزت نفس وجود دارد، این است که عزت نفس مانند سلامتی است و هر چه بیشتر باشد بهتر است! اما اعتماد به نفس این گونه نیست و از یه جا به بعد تبدیل میشود به اعتماد به نفس کاذب!میپرسید چرا؟همانطور که گفتیم اعتماد به نفس مانند پرنده ای است که دو بال دارد: ۱٫ تصور ذهنی ۲٫ مهارتمهارت انجام هر کاری، محدود است! یعنی این که تا حدی میتواند یک مهارت مانند رانندگی را یاد گرفت و انجام آن هم قوانین محدود کننده خاص خود را دارد! اما تصور ذهنی ما محدود نیستند! تا جایی که مهارت ما در انجام کاری با تصوری که از خودمون داریم برابر بود، اعتماد به نفس استانداردی داریم. اما اگر کفه ترازو بیشتر تصور ذهنی ما رو بیشتر نشان داد، این جا دیگر خطرناک است! چرا که دچار اعتماد به نفس کاذب شده ایم! یعنی قسمت تصور ذهنی ما با مهارتمون یکسان نیست!

چگونه اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم؟

در این نوشته، قصد دارم دو دسته راه حل ارائه دهم. یک دسته راه که اثر مستقیم بر افزایش اعتماد به نفس دارد و دسته دوم که اثری غیر مستقیم بر افزایش اعتماد به نفس دارد.

دسته اول: راه حل های مستقیم

با توجه به تعریف بسیار روشنی که ارائه دادیم در مورد اعتماد به نفس، در قسمت راه حل های مستقیم، میخواهم اشاره کنم به دو تمرین:

۱٫ یادگیری و تقویت مهارت مربوط!

مثلا شما میخواهید اعتماد به نفستان در رانندگی زیاد شود! اولین کاری که باید انجام دهید، این است که یاد بگیرید! باید مهارتتان را در رانندگی بالا ببرید! اگر بلد نیستید باید کلاس بروید و یاد بگیرید! اگر بلد هستید، باید بیشتر یاد بگیرید و اطلاعات خودتون رو از اون مساله بالاتر ببرید.

۲٫ تصویر سازی کنید!

با تمرین بعد، قسمت مهارتی  درست میشه! و اما در این قسمت میشه روی تصویر ذهنیمون در  انجام کار و به دست آوردن اعتماد به نفس کار میکنیم.مواد لازم برای این تمرین، یک جای نسبتا ساکت و خلوت و چند دقیقه زمان آزاد است.اول چشماتون رو ببندیدکافیه خودتون رو در فضایی که کار مورد نظرتون رو در آن جا انجام میدهید فرض کنید ( مثلا اگر قصد دارید تصویر ذهنی رانندگی را ارتقا بدهید، کافیه خودتون رو پشت فرمون ماشین فرض کنید) سپس خودتون رو کم کم مشغول به انجام کار ببینید!باید همه چیز رو دقیق دقیق حس کنید! رنگ ها، اندازه ها، بو ها، سردی و گرمی هوا، تمام حرکاتی که امکان داره اتفاق بیافته!همینطور که چشمانتان بسته است، تصور کنید که اون کار رو به صورت کاملا موفق پشت سر گذاشته اید! همین!!! 

دسته دوم: راه حل های غیرمستقیم

راه حل هایی که در این قسمت به شما ارائه میکنیم، شاید در ظاهر نامربوط باشد، اما استمرار در انجام این تمرین ها باعث میشه شما نتیجه دلخواه خودتون رو بگیرید! یعنی اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند.

۱٫ حواستون به تنفستون باشه

تنفس یک انسان با اعتماد به نفس بالا باید منظم باشه! این که همینطور دم و بازدم بدون حساب و کتابی داشته باشیم، هیچ کمکی به اعتماد به نفس ما نمیکنه!اگر از من بپرسید، روش ۴ – ۲ – ۴ رو پیشنهاد میکنم. یعنی چی؟یعنی دم باید ۴ ثانیه طول بکشد،۲ ثانیه صبر کنیم،۴ ثانیه رو صرف بازدم کنیم.همین! به همین راحتی!البته اولاش شاید خنده دار باشه، اما اگر آگاهانه، روزی یک دقیقه تمرین کنید، میبینید که راحت میتوانید روزانه بیشتر و بیشتر این طور نفس بکشید.یک نکته مهم دیگه که در مورد تنفس وجود دارد این است که نفس هایتان باید دیافراگمی باشد!یعنی زمان تنفس، شکم شما باید پر و خالی شود، نه سینه!همین الآن امتحان کنیددست راست بر سینه بگذارید و دست چپ روی شکم.نفس بکشید.کدام دست تکان خورد؟اگر دست چپتان تکان خورد که خیلی عالیه!اگر دست راست تکان خورد، پیشنهاد میکنم روزانه ۵ دقیقه در حالت طاق باز بخوابید و تنفس را آگاهانه به شکم خود هدایت کنید.

۲٫ در ۳ مهارت بهترین خودتان شوید

این تکنیک رو خودم امتحان کردم و نتیجه فوق العاده ای گرفتم!۳ حیطه در زندگی تون انتخاب کنید. ( اصلا بزرگ یا کوچک بودن آن اصلا مهم نیست! من از تایپ ده انگشتی شروع کردم.)هر روز یک اقدام برای بهتر شدن خودتون در این حیطه ها داشته باشید. و سعی کنید تا بهترین خانواده، شهر و کشور شدن پیش برید.تاثیر فوق العاده ای بر اعتماد به نفس شما در مهارت های دیگر خواهد داشت.کافیه امتحان کنید…

۳٫ روش استاندارد راه رفتن را یاد بگیرید!

یک روز که برای جلسه مشاوره پوشش رفته بودم پیش یک طراح لباس عالی ( خانم افشار ) این نکته را از ایشون شنیدم.یک انسان با اعتماد به نفس، اصلا پایش را بر زمین نمیکشد و هنگام راه رفتن، زانویش را نمیشکند!این دو نکته بسیار عالی و خوب است برای داشتن اعتماد به نفس در حیطه های مختلف. مطالب این صفحه بسیار کافی و عالی است برای دانستن در مورد اعتماد به نفس. و اگر قصد توانا شدن دارید، پیشنهاد میکنم حتما تمرین ها را پیاده سازی کنید. اگر نیاز به دانستن مطالب تکمیلی دارید، از سایت ویکی پدیا استفاده کنید.

عزت نفس راهی برای داشتن ارتباط بهتر

منظور از عزت نفس چیه؟

عزت نفس در محافل مختلف به تعریف های مختلفی ارائه شده است که من نمیخواهم به این تعاریف بپردازم. منظور ما در اینجا،  یعنی:من محترم هستم و دوست داشتنی!به همین معنا!در ظاهر شاید تعریف سطحی و غیر حرفه ای باشد! اما کافیه که یک نگاه بلند داشته باشیم!اگر من محترم باشم و دوست داشتنی، به این معناست که باید شرایط را برای محترم و دوست داشتنی بودن خودم مهیا کنم! که این اتفاق امکان پذیر نیست مگر با محترم و دوست داشتنی دانستن دیگر انسان ها. زمانی که من به انسان دیگری احترام میگذارم، در اصل به جنس انسان احترام گذاشتم! به فردی از جنس خودم. پس دومین مصداق از عزت نفس، محترم و دوست داشتنی دانستن دیگران شد.مرحله بعد تعریفمون میرسیم به محترم شماردن تمام حیوانات. در منطق و فلسفه انسان تعریف می شود به حیوان ناطق! خب احترام گذاشتن به خود معنا نمیشود مگر این که علاوه بر خود و همجنسان، تمام حیوانات را هم محترم بشماریم! یکی از نشانه های مهم انسان با عزت نفس کم، بی احترامی به حیوانات و به قول معروف حیوان آزاریه! سومین مصداق هم مشخص شد!وجه اشتراک جالبی که با گیاهان داریم، این موجودات رو هم وارد تعریف عزت نفس میکند. هم من تنفس دارم و هم درخت سر کوچمون! هم من رشد میکنم و هم اون گل آپارتمانی که هر روز صبح بعد از ورود به دفتر، آبیاریش میکنم. احترام گذاشتن و دوست داشتن گیاهان هم بعنوان جاندارانی که حیات ما وابسته به حضور آنهاست داخل  تعریف مان قرار میگیرد.و در مرحله آخر تمام موجودات (چه جاندار و چه بی جان) قابل احترام هستند و قابل ستایش هستند. نسبت ما با اشیاء در دو حالت میتواند باشد. یا برای ما هستند ( مثل گوشی موبایل من، کمربند من، خودکار من و …) یا برای من نیستند. که در حالت اول معلومه چرا باید به داشته هامون احترام بگذاریم. و اما در حالت دوم این که چرا باید به اشیاء دیگر (مثل  خاک و سنگ و بطری نوشابه و …) باید احترام بگذاریم باید بگویم به دو دلیل:

  1. به این خاطر که هم من و هم اون شیء مخلوق خدا هستیم
  2. به این علت که یا بطور مستقیم و یا بطور غیر مستقیم در زندگی من اثر خواهد داشت.

 

پس انسان با عزت نفس بالا به فردی گفته می شود که :

  1. به خودش احترام می گذارد و خودش را دوست دارد.
  2. به دیگران احترام می گذارد و دیگران را دوست دارد.
  3. به حیوانات احترام می گذارد و حیوانات را دوست دارد.
  4. به گیاهان احترام می گذارد و گیاهان را دوست دارد.
  5. به تمام اشیاء احترام می گذارد و تمام اشیاء را دوست دارد.

 

آیا عزت نفس کاذب هم داریم؟

منظور از عزت نفس کاذب، عزت نفسی است که بیش از اندازه باشد و به ما ضرر بزند!عزت نفس مانند سلامتی می ماند. اگر بخواهم در مورد عزت نفس کاذب صحبت کنم، از شما میپرسم آیا سلامتی کاذب داریم؟ یعنی امکان دارد بخاطر زیاد سلامت بودن ضربه ای ببینیم؟پس برعکس اعتماد به نفس هر چه عزت نفس بالاتری داشته باشیم، حال بهتری خواهیم داشت و چیزی به نام عزت نفس کاذب نداریم!  هر چه بالاتر و بیشتر باشد، بهتر است و به شخصیتی قدرتمند تر تبدیل میشویم! شخصیتی که میتواند در روابط خود با دیگران بدرخشد. 

چرا انسان ها با فردی که عزت نفس بالایی دارد، ارتباط خوبی برقرار میکند؟

فردی را تصور کنید که علاوه بر زمان خودش، زمان شما هم برایش اهمیت دارد! علاوه بر منافع خودش، منافع شما هم برایش مهم است. شما را بخاطر داشته هایتان نمیخواهد و فقط بخاطر این که شما انسان هستید، شما را دوست دارد! آیا علاقه ندارید با این فرد ارتباط برقرار کنید؟دلیل اول این است: کسی که عزت نفس دارد دوست داشتنی است چرا که منافع مادی و معنوی من در کنار وی تامین میشود!دلیل دوم برای این مساله نیز میتوانم اینگونه ذکر کنم. در شهر کورها، فرد تک چشم، پادشاه است!بطور پیش فرض انسان باید عزت نفس داشته باشد! بنابر تحقیقات مختلف، اگر کودکی بنابر تربیت صحیح پرورش پیدا کرده باشد، سیستم عزت نفس او دست نخورده و سالم است! خب بنابر تربیت اشتباه خانواده و هزار و یک دلیل دیگر از جمله فرهنگ غالب جامعه و سیستم آموزشی اشتباه و دلایل دیگر، کودکی که الآن به سن قانونی رسیده است و وارد اجتماع شده است، عزت نفسش پایین است. خب در این جامعه که بیشتر افراد با عزت نفس پایین زندگی میکنند، اگر فردی روی خود کار کند و عزت نفس بالایی داشته باشد، همین عزت نفس برایش تبدیل به مزیتی میشود که دیگران بخاطر این مزیت دنبال دوستی و برقراری ارتباط با او می شوند. 

پس دو دلیل بیان کردیم:

  1. هر کسی آرزو دارد با فردی با عزت نفس بالا ارتباط برقرار کند چون همچین فردی، هم با احترام برخورد میکند و هم منافع دو طرف را در نظر میگیرد.
  2. در شهر کور ها، فرد تک چشم پادشاه است. شما مجهز خواهید شد به مزیتی به نام عزت نفس! بخاطر همین مزیت افراد بسیاری شما را جذاب خواهند دید!

 

چگونه عزت نفس بالایی داشته باشیم؟

برای این که بازو های قدتمندی داشته باشیم، باید تمرین کنیم و تمرین کنیم و تمرین کنیم!خوشبختانه عزت نفس هم مثل اکثر مهارت های نرم، اکتسابی است و این گونه نیست که بگوییم کسی که شانس دارد با عزت نفس بدنیا می آید و تا پایان عمر عزت نفس دارد و کسی که عزت نفس ندارد، بیچاره است و تا پایان عمر نمیتواند عزت نفس داشته باشد!عزت نفس مانند عضله بازو میماند و میتوان با تمرین آن را قوی و قوی تر کرد. نکته ای که تاکید بسیاری بر آن داریم، بحث باور است!این که باور کنیم:انسان با عزت نفس بالا به فردی گفته می شود که :

  1. به خودش احترام می گذارد و خودش را دوست دارد.
  2. به دیگران احترام می گذارد و دیگران را دوست دارد.
  3. به حیوانات احترام می گذارد و حیوانات را دوست دارد.
  4. به گیاهان احترام می گذارد و گیاهان را دوست دارد.
  5. به تمام اشیاء احترام می گذارد و تمام اشیاء را دوست دارد.

عزت نفس یک بحث درونی و ذهنی است اما خودش را در رفتار ما نشان میدهد. اگر عزت نفس پایینی داشته باشیم، رفتار نشان دهنده عزت نفس پایین را از خود نشان میدهیم و این قضیه اینجا تمام نمیشود. هرگاه رفتاری از خود نشان می دهیم که نشان دهنده عزت نفس پایین باشد، حقیقتا عزت نفسمان پایین و پایین تر میرود.این چرخه میتواند خبر خوبی باشد برای ما!چرا که اگر دست ببریم درون این چرخه و آگاهانه شروع به انجام نمایشی رفتار افراد با عزت نفس بالا، ناخودآگاه عزت نفسمان ارتقا پیدا میکنه! 

تکنیک اول برای بالا بردن عزت نفس

انسانی که خود را ارزشمند بداند و حس رضایت در زندگی دارد، این را قبول دارد که امکان دارد مرتکب خطا شود. همه میدانیم که اشتباهاتی در زندگی داشته ایم و داریم و خواهیم داشت!انسان با عزت نفس بالا اشتباهات خود را می بیند و می پذیرد! حقیقت مطلب این است که اگر نتوانیم اشتباهات خود را ببینیم، نمیتوانیم بپذیریم و مسیر را تغییر دهیم و یا جبران کنیم.کاری که در مرحله اول باید انجام دهیم این است که از اشتباهاتمان آگاه شویم. برای این کار پیشنهاد میکنم کاغذ و قلم بردارید و به ذهنتان فشار بیاورید و ۵ تا از اشتباهاتی که الآن مشغول انجام آن هستید را یادداشت کنید.اگر موردی به ذهنتان نمی آید میتواند دو معنا داشته باشد! یک این که شما فرستاده مخصوص خدا روی زمین هستید و هیچ اشتباهی مرتکب نمی شوید و دومین مورد این که بخاطر عزت نفس کم نمیتوانید اشتباهی که انجام میدهید را ببینید.با فرض این که مرحله اول را انجام داده اید، مرحله دوم این تکنیک رو براتون میگم.گوشی موبایلتون رو بردارید و از ۵ نفر از اطرافیان بخواهید که ۵ تا از اشتباهاتی که فکر می کنند شما درگیر آن ها هستید را به شما هدیه دهند.امکان دارد بگویید دیگران نمیدانند من چرا فلان کار را انجام میدهم و یک کار معنا دار من را بگویند اشتباه! حرفتان صحیح! من هم نگفتم که حرفشان را در زندگی اعمال کنید!شما با این کار میتوانید با ۳۰ مورد از اشتباهاتی که یا خودتون یا دیگران تشخیص داده اند آشنا شوید و روی آن ها کار کنید! یا واقعا اشتباه شما هستن که آن ها را اصلاح یا جبران میکنید، یا این که اشتباه شما نیستند و شما با ذهنیت دیگران در موردتان آشنا خواهید شد!حتما این کار را انجام دهید. 

تکنیک دوم برای بالا بردن عزت نفس

در این تکنیک (که بسیار پایه ای تر از تکنیک قبل است) میخواهیم بگوییم که باید باور کنیم که ما دوست داشتنی هستیم. باید به قدری تکرار کنیم که من دوست داشتنی هستم تا ذهن ناخودآگاه ما این نکته را باور کند.دقیقا باید چکار کنیم؟باید جلوی چشممان، توی گوشمان و روی لبمان ” من دوست داشتنی هستم” باشد.پس باید:استیکر هایی طراحی کنیم با جمله ” من دوست داشتنی هستم” و دائما جلوی چشممان بگذاریمصفحه پیش زمینه موبایل و لپتاپمان جمله ” من دوست داشتنی هستم” باشدروزی سه بار بلند به خودمان بگوییم “من دوست داشتنی هستم“و تا میتوانیم در زمان های مختلف روی زبانمان “من دوست داشتنی هستم” باشد.تکرار و تکرار این جمله کم کم باعث می شود تا این نکته را باور کنیم. همین اتفاق میتواند جنبه ذهنی عزت نفس ما را تأمین کند. یک تکنیک بسیار مهم دیگر وجود دارد که در فصل ۴ ( حسن جویی ) در موردش بسیار دقیق صحبت خواهیم کرد.

قاتلین عزت نفس چه چیز هایی هستند؟

 با توجه به چرخه عزت نفس، میخواهیم به چند رفتار اشاره کنیم که رفتارِ افرادِ با عزت نفس پایین است.انجام این رفتار باعث میشود عزت نفس شما پایین و پایین تر بیاید… 

۱٫ بخاطر کار نکرده، معذرت خواهی میکنید؟

افراد زیادی هستند که ببخشید نقل دهانشان است!کافیه دقت کنید. مثلا درخواستی دارند از دیگران. یا این که قصد دارند تماس بگیرند با واحد پشتیبانی اینترنت مصرفی منزلشون، تا طرف مقابل جواب میده، فردی که کنار ماست میگه: ببخشید اگر امکان داره به فلان مساله رسیدگی کنید!این ببخشید زیاد، نشان دهنده عزت نفس پایین است و انجام بیشتر آن باعث پایین آمدن عزت نفس میشود.دوست دارم شما را مهمان کنم به روایت زیبایی که از امیرالمومنین نقل شده است:مَنِ اعتَذَرَ مِن غَیرِ ذَنبٍ فقَد أوجَبَ عَلى نَفسِهِ الذَّنبَ .هر کس بدون ارتکاب گناهى عذرخواهى کند، خود را گنهکار قلمداد کرده است.( غرر الحکم : ۸۸۹۴ )

چه کار کنیم؟

دو کار باید انجام دهیم:

  1. انرژی بگذاریم و بنویسیم چه زمان هایی بیشتر ببخشید میگوییم.
  2. یک کش دور دستمان بگذاریم و هر موقع ناخودآگاه گفتیم ببخشید، کش را بکشیم و رها کنیم! تکرار این رها کردن کش، باعث میشود که ناخودآگاه ما این برداشت را داشته باشد:

گفتن ببخشید = درد کشیدن

۲٫ مقصر هستید و معذرت خواهی نمیکنید؟

ضرب المثل از اونور بوم افتادن رو شنیدید؟نکته قبل این بود که فرد با عزت نفس بالا، ببخشید نقل دهانش نیست! در اینجا هم میخواهیم بگوییم که فرد با عزت نفس بالا در برابر گفتن این کلمه، مقاومت زیادی نشان نمیدهد!قصدم این نیست که راحت باشید! هر کاری میخواهید انجام دهید و راحت بگویید ببخشید!ببینید اجازه دهید واضح بگویم:بعنوان یک انسان با عزت نفس بالا باید تمام تلاشمان را انجام دهیم که حق کسی را ضایع نکنیم! چرا که تمام افراد مثل ما محترم و دوست داشتنی هستند. اما اگر گاهی این اتفاق افتاد، باید بسیار واضح و صریح اشتباه خود را قبول کنیم و از بر زبان آوردن معذرت خواهی و جبران نباید هیچ ابایی نداشته باشیم.

۳٫ دنبال مقصر میگردید؟

یکی دیگر از قاتلین  این است که بعد از اتفاق (هر اتفاقی) به جای این که دنبال راه حل باشید، به دنبال مقصر بگردید.اگر فلانی نبود وضعم بهتر بود!اگر فلان موقع اون کار رو انجام میدادم به مشکل نمیخوردم!اگر میرفتم فلان جا فلان مساله اتفاق نمی افتاد!این ها یک سری بهانه کاملا پوچ است! گذشته ما کاملا ما را تنها گذاشته و نمیتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. الآن چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ آینده ما ساختۀ تصمیم ما در همین الآن است! باید دنبال پیدا کردن بهترین تصمیم در همین لحظه باشیم! گذشته دیگر قابل تغییر نیست و فقط یک مشت تجربه برای ما جاگذاشته است. پس دنبال مقصر گشتن و اگر و ای کاش و این صحبت ها نه تنها بدرد زندگی ما نمیخورد بلکه عزت نفس ما را نیز از بین می برد…

دنیای مطلوب

دنیای مطلوب! | چکار کنم شخصی بخاطر من رفتارش رو عوض کنه؟

دنیای مطلوب یکی از مباحثی است که در حیطه ارتباط و شروع گفتگو با دیگران باید آن را آموخت. در این مقاله می آموزیم چگونه با استفاده از این روش ، دیگری را عاشق خود کنیم.

پاسخ به سوال یکی از دوستان که پرسیده بود:

چکار کنم شخصی بخاطر من رفتارش رو عوض کنه؟

برای دانلود فایل صوتی، روی این متن کلیک کنید

به نام خدا سلام دوستان عزیز

خیلی خوشحالم که درخدمت شما هستم.

من مهدی منازاده هستم در کانال نشست اول دارم به یکی از سوالات دوستان پاسخ میدم.

دوستمون سوال پرسیده چطور میشه کسی رو عاشقانه دنبال خودت بکشونی که به خاطر شما بچه مثبت بشه.

دنیای مطلوب چیست؟

خب قبل از اینکه مستقیما به جواب بپردازم میخوام در باره یک مفهوم صحبت کنم به نام مفهوم دنیای مطلوب پرفسور ویلیام گلسر در کتاب تئوی انتخاب به این مفهوم میپردازه.

هر فردی یک دنیای واقعی رو درک میکنه و در ذهنش یک دنیای مطلوبی رو داره یعنی تصویری که دوست داره دنیا به اون شکل باشه.

این تصویر متشکل از احساسات، مکان ها، افراد، برنامه هایی که یک فرد داره ارزش ها و اصول اون فرد توقعات و دارایی هایی که اون فرد داره خود شخص و متعلقات  اون شخص از ارکان اساسی دنیای مطلوبش هستند.

برای مثال من دوست دارم اکثر اوقات هوا آفتابی باشه ولی ابرهای قشنگ وابر های پنبه ایی جالبی در آسمون باشه اما یک نفر دوست داره هوا بارونی باشه یک نفر دوست داره هوا سرد پاییزی باشه یه نفر آفتاب تابستونو ترجیح میده. این علاقه ها در کنار هم دنیای مطلوب یک فرد رو تشکیل میده. یک نفر دوست داره که خونه آپارتمانی داشته باشه. یک نفر خومه ویلایی رو ترجیح میده و دنیای مطلوب هر فرد برای خودش بسیار جالب و بسیار اشتیاق برانگیزه اما امکان داره برای بغل دستیش، برادرش، همسرش جالب نباشه.

خب الان متوجه شدیم که دنیای مطلوب چی هست و از چه چیزهایی تشکیل شده.

اما ربط دنیای مطلوب با سوالی که دوستمون پرسیده چیه؟

ارتباطش اینجاست که پرفسور ویلیام گلسر میگه که

انسان ها بنده دنیای مطلوب خودشون هستن

یعنی اگر من بتونم به عنوان یک فرد وارد دنیای مطلوب شخص دیگری بشم اون فرد به تمام صحبت های من عمل میکنه، چیزهایی که بخوام رو پیاده سازی میکنه و حالا امکان داره که به خاطر ما بچه مثبت بشه.

خیلی جالبه شما ببینید افرادی که میخوان به یک خواستشون برسند به یک علاقشون برسند. حاضرند هر کاری بکنند.

هر تلاشی رو انجام میدن تا به چیزی که مورد علاقشونه برسند.

خب اون چیزی مورد علاقشونه همون دنیای مطلوبشونه و هر چقدر این شی یا این هدفی که مورد نظرشونه ریشه ایی تر باشه داخل دنیای مطلوبشون حاضرند بیشتر برای اون هزینه بپردازند.

خب الان واضح شد که چرا باید درباره دنیای مطلوب صحبت کنیم و در مقدمه توضیح دادیم .

چطور میتوانیم وارد دنیای مطلوب شخصی شویم؟

اما مهم ترین نکته اینه که چطور میشه وارد دنیای مطلوب کسی بشیم .

هر فردی پنچ نیاز اساسی داره

۱٫ نیاز به بقا و امنیت

۲٫ نیاز به عشق و تعلق

۳٫ نیاز به تفریح

۴٫ نیاز به آزادی

۵٫ نیاز به قدرت و پیشرفت

این نیازها نیازهای بنیادین افراد هستن که معمولا نیاز به بقا از نیازهای دیگه بیشتره.

اگر من به عنوان انسان بتونم یکی از این پنج نیاز یا هر چقدر بیشتر بهتر، نیاز طرف مقابلم رو رفع کنم، ارضا کنم به همون اندازه میتونم در دنیای مطلوبش قراربگیرم.

این نکته یکی از مهمترین نکته هاست که میتوان استخراج کرد از کتاب تئوری انتخاب.

خب من اگر به عنوان بک مدرس مهارت های ارتباطی و بهبود فردی بتونم در دنیای مطلوب مخاطبم قرار بگیرم، مخاطبم به خاطر اینکه من در دنیای مطلوبش هستم ، کتاب هایم را خریداری میکنه، محصولاتم رو خریداری میکنه و در کلاس هایم شرکت میکنه.

جمع بندی

اول درمورد دنیای مطلوب صحبت کردیم

بعد گفتیم داخل دنیای مطلوب هر فرد چه چیز هایی قرار داره

آخرین نکته که خیلی نکته مهمی بود گفتیم که چطور میشه وارد دنیای مطلوب یک نفر بشیم.

فک کنم واضح باشه جواب سوال دیگه، چطور میشه که کسی رو عاشقانه دنبال خودت بکشونی تا به خاطر تو بچه مثبت بشه؟

خب جواب این میتونه باشه که ما هم بریم و جزئی از دنیای مطلوب اون فرد و راهش هم گفتیم.

خب میخوام یه پیشنهاد خوب بدم به شما دوستان. یک سمینار دوساعته داشت.

در مورد دنیای مطلوب گفتیم که دقیقا چی هست؟

جایگاهش کجای ذهن ما هست؟

چه چیزهایی وارد دنیای مطلوب قرار میگیره؟

چطور میشه وارد شد؟

یعنی دونه دونه این نیازهارو توضیح دادیم که برای ارضای نیاز آزادی چه کاری باید بکنیم

دقیقا و این رو هم گفتیم که چطور از دنیای مطلوبِ یک فرد راحت با انتخاب خودمون پرت میشیم بیرون.

یعنی ما نمیدونیم یسری کارهایی رو انجام میدیم که باعث میشه از دنیای مطلوبِ بریم بیرون.

خوشبختانه فایل صوتی این سمینار موجوده و الان در حال تدوینه.

دوستانی که قصد تهیه داشته باشند میتوتنند الان پیش خرید کنند و از پنجاه درصد تخفیف استفاده کنند وقتی که این محصول رونمایی بشه اولین نفرهایی که این محصول رو به دست میارند اون دوستانی اند که پیش خرید کردند و بعد از رونمایی تخفیف پنجاه درصد دیگه اتفاق نمی افته.

در پایان میخوام ازتون تشکر کنم که زمان گذاشتید خیلی افراد بودند که شروع کردند اما تا اینجا پیش نرفتند.

خیلی متشکرم امید وارم در روابطتتون بدرخشید خدا نگهدار.

اهداف

چرا به اهدافم نمیرسم؟ + فایل صوتی

رسیدن به هدف ! تجربه مشترکی که میتوان ادعا کرد تمام انسان های روی زمین آن را حس کرده اند، اهدافی است که انسان ها برای خود تعیین کرده اند اما به آن دست پیدا نکرده اند. در این نوشته قصد دارم به سه مانع ریشه ای که باعث می شود به اهدافمان نرسیم، بپردازم. 

فایل صوتی در مورد این که چرا به اهدافمان نمیرسیم؟

   =”]برای دانلود فایل صوتی روی این متن کلیک کنید  به نام بزرگ ایزد دادبخش که ما را زهر دانش و داد بخشسلام عرض میکنم به شما دوست عزیزخیلی خوشحالم که دارم با شما صحبت میکنم شمایی که وقت گذاشتی و داری دنبال یکی یکی از سوال هایی که ذهنتو درگیر کرده میگردی.این سوال که

چرا در زندگی اهدافی داریم ما وما نمیتوانیم به اونها دست پیدا کنیم

شاید ظاهرش ساده باشه اما هر موقع خواستیم به اونها دست پیدا کنیم و برای رسیدن به هدف شروع به تلاش کردیم خسته شدیمانگیزمونو از دست دادیمبه قول معروف دست از پا درازتر برگشتیم سر نقطه اول.

اهدافی مانند:

یادگرفتن زبان جدیدترک سیگاررژیم غذایی جدیدتغذیه سالمورزش هفتگیداشته باشیم. یا هر هدفی از این جنس.از شما میخوام که فایل رو نگه دارید یک خودکار و کاغذ تهیه کنیدو داخل کاغذ سه تا از این هدف هایی که در زندکی داشتی و چندین بار خواستی به اونها برسی اما نتونستی. هر هدفی میتونه باشه. برای یک فرد متاهل میتونه این باشه که خواستم من زندگیمو بهتر کنم، رابطمو با همسرم بهتر کنم اما نتونستم برای یک دانش آموز میتونه این باشه که من میخوام درسمو بهتر بحونم اما دوباره خسته شدم و نتونستم یا برای هرکس نسبت به خودش…

 سه تا از این اهداف تون بنویسید بعدش فایل رو ادامه بدید.

خیلی خوشحالم که این کارو کردی و امید وارم که این کارو کرده باشی.قبل از این که مطلب رو شروع کنم یک نکته ریز بگم که:دوست عزیز فایل های آموزشی صوتی تصویری رایگان یا حتی فایل های با هزینه  فایل های زیادی داخل اینترنت داخل کانال های تلگرام داخل ایناستاگرام و فضاهای مختلف هست و  چیزی که باعث موفقیت من و شما میشه عمل کردن به این دستورها به این صحبت هایی که داخل این فایل ها زده میشه.امیدوارم که این کارو کرده باشی اگر نکردی دویاره من سه ثانیه ساکت میشم شما دوباره فایل رو نگه دار من دوباره ادامه میدم.من برای این سوال که جرا ما میخواهیم به بعضی از اهدافمون برسیم و رسیدن به هدف برامون مهمه اما  انگیزمونو از دست میدیم بعضی از هدف هایی رو که تعیین میکنیم اما نمیتونیم فتح کنیم سه تا پاسخ سه تا دلیل پیدا کردماین دلیل ها برمیگرده به زمانی که ما میخواهیم اهداف رو تعیین کنیم

در اصل این سه دلیل سه اشتباه در تعیین هدف:

وقتی که میخواهیم هدف رو تعیین کنیم یکی از این سه اشتباه رو میکنیم و این باعث میشه که وسط راه بنزین تمام کنیم انگیزمونو از دست بدیم

اولین اشتباه در تعیین اهداف نداشتن دلیلی واضح است:

ما دلیل خاصی به انجام این کار نداریم و صرفا دنبال علایق خودمان هستیم.علاقه به یاد گرفتن زبان جدیدعلاقه به یاد گرفتن یک مهارت جدیدعلاقه به ورزش هفتگیعلاقه به داشتن اندام خوبعلاقه به داشتن بدن ورزیدهصرفا علاقه داریم و دلیل خاصی نمیبینیم برای انجام اون کار به خاطر همین وسط راه انگیزمون کم میشه و رسیدن به هدف برامو دشوار میشه.

بیشتر توضیح میدم دلیل خاص یعنی چی؟

یک جمله معروف هست که مضمونش اینه:

اگر شما با چرایی چیزی کنار بیایی حتما با چگونگی آن هم کنار خواهی آمد

اگر شما متوجه شدی که چرا داری برنامه میریزی برای یک ورزش هفتگی چرا داری هدف تعیین میکنی برای یاد گرفتن زبان جدید.

اگر شما این چرا را پاسخ محکمی دادید پاسخی که شما رو به حرکت در بیاره حتما تا آخر این راه را میرید تا هدف را فتح کنید

پس اگر دلیل محکمی نداشته باشیم دلیلی که به ریشه های ذهنی ما وصل باشه دلیلی که ما رو به حرکت دربیاره اگر یک دلیل محکم نداشته باشیم بنزینمون تموم میشه

وسط راه میمونیم و انگیزه لازم برای ادامه راه رو نخواهیم داشت.

خب اولین نکته مهم اینه که دلیل خوب داشته باشیم این هدفمون به یک دلیل محکم وصل باشه

یه مثال میزنم

برای مثال یک زبان سخت رو مثال میزنم مثل چینی، خب من دوست دارم زبان چینی یاد بگیرم و میرم در کلاس زبان چینی شرکت میکنمسه، چهار، پنج، ده، جلسشو میرم، خسته میشم میام بیرون ادامه نمیدم میگم نشد یا هر دلیل دیگه میارم و دیگه نمیرم.حالا همین شخصیت، خود من قراره برم تو یه دانشگاه شانگهای درس بخونمدرسی هم که میخونم فقط به زبان چینی هست و به زبان انگلیسی نیست.فقط شش ماه فرصت دارم که زبان چینی رو یاد بگیرم که برم اونجا.خب این یک دلیل محکمه برای من یک دلیلی باعث میشه من هر طوری که شده زبان چینی رو یاد بگیرمهر چقدر مشکل هم باشه قبول میکنم و اقدام میکنم برای یادگیری زبان چینیو امیدوارم واضح شده باشه.اولین اشتباه رو گفتیم دلیل خوب داشتن.

دلیل دوم: موانع رو پیش بینی نمیکنیم

دومین اشتباهی که زمان تعیین هدف اتفاق میافته اینه که موانع و مشکلات رو پیش بینی نمیکنیمبرای ورزش کردن من هفته ایی دو جلسه میخوام برم سالن با دوستام فوتسال بازی کنم.موانع و مشکلات رو پیش بینی نمیکنمبه دوستم زنگ میزنم میگم هر موقع خواستی بری به منم خبر بده دوستم هفته اول جلسه اول زنگ میزنه میگه بیا بریم.ولی من نه کفش ورزشی دارمنه لباس ورزشی دارمو به اولین مشکل میخورم اون یک مشکله و میتونم حلش کنم اما چون پیش بینی نکرده بودم میگم ولش کن. من نمیام !حالا اگر من بخوام هفته ایی دو جلسه برم سالن فوتبال بازی کنم و بشینم مشکلات و موانع را پیش بینی کنم متوجه میشم که برای فوتسال کفش نیاز دارم لباس ورزشی نیاز دارم زمان نیاز دارم یه تایم خاصی توی هفته حالا ترجیحا به یک حوله نیاز دارم اگر بخوام بعد از سالن برم حمام یا هر چیز دیگه.امکان داره موانعی باشه توی مسیرمون اما ما اونها رو پیش بینی نکنیم.این عدم پیش بینی باعث میشه که در رسیدن به هدف دچار مشکل بشیم و یا  از ادامه مسیر پشیمون بشیم و انگیزمون تموم شهاهداف ما مشکلات و موانعی داره.ما روی کاغد اسممونو مینویسیم، مینویسیم مهدی منازاده و جلوش مینویسیم یادگیری زبان جدید و فاصله این دوتارو یه خط صاف میکشیم. و فکر میکنیم فاصله این دوتا راحته مثل این خط راستهاما زمانی که اقدام میکنیم میبینیم که خیلی سراشیبی داره خیلی جاها سربالایی داره و نمیتونیم بریم بالا خیلی سخته برامونبعضی جاها اصلا نیست اصلا یک قطعه از این پازل نیست!برای مثال ما برای یک زبان جدید به یک پارتنر نیاز داریم به یک نفر نیاز داریم که چیزی رو مه یاد گرفتیم بریم و باهاش تمرین کنیم و وقتی پیدا نمیکنیم یک مانع بزرگی است توی مسیر یادگیریزبان نبودن یک پارتنر، یک هم زبان که بخواهیم باهاش تمرین کنیم یک مانع برای یاد نگرفتن زبان است برای یادگیری زبان کسی که پیش بینی کرده باشه این مانع رو، هر طور که شده پیدا میکنهو لو اینکه مجازی باشه، تلفنی باشه از یه شهر دیگه باشهکسی که پیش بینی نکرده باشه وقتی به اولین مانع میخوره انرژیش تمام میشه و انگیرشو از دست میدهخب دو تا از اشتباهات روگفتیم که زمان تعیین هدف اتفاق میافته

  1. اینکه دلیل محکمی نداریم برای اون هدف

۲٫ اینکه مشکلات رو پیش بینی نکردیم

اشتباه سوم: هدف غیر استاندارد

سومین اشتباه اینه که هدفی که انتخاب میکنیم استاندارد نیست . برای مثال هدفی که تعیین میکنیم اینه که برم پولدار بشم! خیلی پولدار بشم خب خیلی پولدار شم استاندارد نیست

اهداف استاندارد باید پنج تا مولفه داخلشون رعایت شده باشه:

۱٫ معین باشه!

اولیش اینکه معین باشه یعنی دقیق و معین باشه که چقدر من پول میخوام دقیق معین باشه که چه زبانی رو میخوام یاد بگیرم چن درصد از اون زبان رو میخوام یاد بگیرم آیا نوشتن برای من مهمه یا اینکه صحبت کردن مهمه یا اینکه مطالعه کردن برام مهمه دقیق و معین باید هدف رو معین کنیم.

۲٫ قابل اندازه گیری باشه

نکته بعدی که باید در تعیین هدف رعایت کنیم در یک هدف استاندارد باید هدفمون قابل اندازه گیری باشه دقیقا مشخص باشه که ما چقدر از مسیر رو رفتیم جلو

۳٫ دستمون بهش برسه

سومین نکته دست یافتنی باشه نمیشه من بیام تعیین کنم که هدف من داشتن یک خونه دو طبقه روی کره ماهه خب این دست نیافتنی است حداقلش اینه که برای من دست نیافتنی است خب من بیام یه هدف انتخاب کنم داشتن خونه دو طبقه روی کره ماه یا درآمد صد میلیارد دلار در ماه چیزی که واقعا نشدنی است شاید بعضیا بگن باور محدود کننده تواست اما پولدار ترین فرد استیو جابزفک میکنم زمانی که مرد ۷۸میلیارد دلار پول داشت فردی با این همه دارایی و کارخانه اپل البته اگه اشتباه نکنم کل دارایی اش اینقدر بود حالا من بیام بگم که ماهانه صد میلیارد دلار خب ایناشتباه است و دست یافتنی نیست.

۴٫ واقع بینانه باشد

چهارمین مورد واقع بینانه باشد. چیزی شبیه به دست یافتنی است.  دست یافتنی یعنی کسی بهش دست پیدا نمیکنه ماننده ساختن خونه روی کره خورشید و این دست یافتنی نیست. واقع بینانه اینه که من میتونم یانه؟ خودم در خودم اینو میبینم یا نه؟  این که من درآمد ده میلیون در ماه داشته باشم خودم در خودم میبینم یا نه؟ واقع بینانه باید باشه.

۵٫ زماندار باشد.

آخرین و پنجمین مورد برای تعیین اهداف استاندارد اینه که زمان دار باشد. دقیقا تعیین کنم که تا شش ماه دیگر به درآمد ده میلون در ماه برسم . یک سال دیگه سیکس پک داشته باشم اینکه شش ماه دیگه زبان انگلیسی  رو فول من بلد باشم. خب این پنج تا رو دوباره میگم برای یک هدف استاندارد:اولیش معین باشه  دومییش قابل اندازه گیری باشه سومیش دست یافتنی باشه چهارمیش واقع بینانه باشه و پنجمیش زمان دار باید باشه. این اهداف اهداف smart است.اهدافی که با این ویژگی ها تعیین بشوند، بهشون گفته می شود اهداف اسمارت. اسمارت مخفف این پنج ویژگی برای تعیین هدف و رسیدن به هدف است.برای این که بیشتر بدانید میتونید داخل سایت خودم(www.menazade.com) سرچ کنید.توی اینترنت هم مقاله های بسیار زیادی هست درباره هدف اسمارت داشتم اشتباهات رو میگفتم.اولین اشتباه این که به دلیل محکمی وصل نیست این هدفی که من تعیین میکنم.دومیش این بود که موانع و مشکلات رو پیش بینی نکردمو سومیش این بود که هدف من اسمارت نیست.هدف من استاندارد نیست به قول خودمون. این پنج مؤلفه داخلش رعایت نشده خب وقتی من میرم جلو و اهداف درست تعیین نکردم به یک جایی میرسم که به مشکل بر میخورم نمیدونم تاکی باید این پولو به دست بیارم.وقتی ندونم تلاشم هدر میره جهت مسیرم مشخص نخواهد بود و طبیعتا به اون اهدافم نمیرسم و یا در رسیدن به هدف به شدت دچار مشکل میشیم .این سه تا نکته رو گفتم سه تا اشتباه.حالا شما اون کاغذی که روش نوشته بودبد سه تا از اهدافتون رو ببینید که کدو از اون اشتباهات در اون رعایت نشده.دوست دارم با من در اشتراک بگذارید کامنت بذارید داخل سایت و دوست دارم توی سایت داخل کامنت ها ببینم که چه مشکلی رایجه برای تعیین اهداف و رسیدن به هدف.خیلی خوشحالم که درخدمتتون بودم.من مهدی منازاده هستم متخصص در حیطه متقاعد سازی و خیلی خوشحالم که تایمتون رو در اختیارمون گذاشتید و مهم تر از این تایمتون رو درِاختیار خودتون گذاشتید خیلی مطالب جدیدی رو یاد گرفتید حتما این ها رو روی اهدافتون تعیین کنید زمان تعیین اهدافتون پیاده سازی کنید ببینید کدام  اشتباهات رو دارید انجام میدید، انجام ندید و به اهدافتون راحت تر میتونید برسید.داخل سایت www.menazade.com زیر همین فایل صوتی یا صفحات دیگر کامنت هاتونو میخونم و اگر نظری یا سوالی داشته باشید حتما پاسخ خواهم داد. خیلی خوشحالم که در خدمتتون بودم. خدا نگهدار

ترس

ترس ! | از ترس مخاطب برای متقاعد کردن وی استفاده کنید

مهمترین مساله ای که بدن ما با آن روبرو است، حفظ بقا و سپس حفظ انرژی است! این دو مساله ، وظیفه اصلی مغز قدیم ماست. زمانی که بترسیم، مغز ما بقا یا انرژی بدن رو در خطر میبیند و دست به اقدام میزند! اقدام هایی که ناخودآگاه انجام میدهیم. در این مقاله در مورد ترس و روش استفاده از آن برای متقاعد سازی مخاطب صحبت کرده ایم. 

ترس چه ربطی به متقاعد شدن طرف مقابل دارد؟

سوال خوبیه!

تعریف ترس در لغت نامه احساس ناخوشایندی که زمان مواجهه با خطر، با درد همراه است. 

از تعریف بالا، کلمه خطر رو مد نظر دارم. زمانی که مغز ما احساس خطر می کند، سریعا یک اقدام انجام میدهد تا از خطر رها شود.این خطر امکان دارد مستقیم یا غیر مستقیم به بقای ما آسیب بزند.پس احساسی ناخوشایند اتفاق می افتد. مغز تلاشش رو میکنه که از این احساس ناخوشآیند فرار کند.برای رهایی از این احساس ناخوشآیند مغز دستور به اقدام میدهد. حال اگر ما هنر استفاده از این دستور به اقدامی که توسط مغز اتفاق می افتد را داشته باشیم،یعنی این که توانسته ایم از ترس مخاطب در مسیر متقاعد سازی خودمان استفاده کنیم. 

آیا استفاده ما از ترس مخاطب، غیر اخلاقی نیست؟

این که ما از بیم مخاطب سوء استفاده می کنیم یا حسن استفاده، بستگی به رویکرد ما دارد!اگر در کلاممون از دروغ استفاده کنیم، واضح است که رفتاری غیر اخلاقی و البته غیر حرفه ای انجام داده ایم.منظور ما به هیچ وجه استفاده از مطالب غیر واقعی نیست که در نتیجه این استفاده، مخاطب بترسد و در آخر عکس العمل مورد نیاز ما را انجام دهد.ما این جا میخواهیم صورت ترسناک ماجرا را به مخاطب نشان دهیم، که او رفتار مورد توجه ما را انتخاب کند!

به چه شکل؟

انسان ها به دو شکل به انجام کاری ترغیب می شوند.

  1. ترس از از دست دادن
  2. شوق به دست آوردن

که مورد اول یعنی هراس از از دست دادن به خاطر قدرت مغز قدیم، بسیار قوی تر از شوق به دست آوردن است.حال ما به مخاطبمان می گوییم که اگر پیشنهاد ما را انجام ندهد، امکان دارد چه چیز هایی را از دست بدهد!

برای مثال:

یک دوره کوچینگ برگزار کردم. هزینه این دوره عددی بود نزدیک به یک میلیون تومان.در این دوره مخاطبین رو همراهی میکردیم تا در طول ۳ ماه به یک نقطه دلخواه که به صورت واقع بینانه انتخاب شده است، برسند.خب!اگر بخواهیم بگوییم که شما به چیز هایی میرسید که دیگران آرزوی اون رو دارند، داریم از شوق به دست آوردن آن ها استفاده میکنیم. عامل محرکی هست، اما نه تا اندازه ای که نزدیک به یک میلیون تومان برای آن بپردازند!تمرکز ما در تبلیغ این دوره، این بود که:

۳ ماه زمانی که گذراندید چطور بود؟بنظر شما اگر هدفمند زندگی میکردید، الآن چه چیز هایی داشتید؟افرادی که در دوره کوچینگ ما شرکت کنند، در انتهای دوره به گذشته شون از زاویه حسرت نگاه نمیکنند!

وقتی مخاطب تشخیص داد که سه ماه خودش رو از دست داده، در صورتی که میتونسته بهتر زندگی کنه، راحتتر متقاعد میشه که در دوره های ما شرکت کنه! 

چه ترس هایی مخاطب ما را درگیر میکند؟

موارد بسیاری میتوانم نام ببرم، اما در این نوشته کوتاه به بیان چند مورد از این لیست، اکتفا میکنم:

  • ترس از از دست دادن آبرو
  • ترس از از دست دادن پول!
  • ترس از از دست دادن دسترسی (کمیابی)
  • ترس از از دست دادن امنیت
  • ترس از از دست دادن سلامت
  • ترس از از دست دادن روابط
  • ترس از از دست دادن مقبولیت
  • ترس از از دست دادن جایگاه اجتماعی
  • ترس از از دست دادن خانواده
  • ترس از از دست دادن ناموس

 

خب این ترس ها چطور به ما کمک می کنند؟

ببینید! همانطور که بالاتر گفتم، ما باید مطلب و خواسته خودمون رو از زاویه ای بیان کنیم که مخاطب متوجه از دست دادن چیزی شود!

اگر مخاطب شما محصول یا خدمت شما را از قبول نکند، چه چیزی را از دست خواهد داد؟

همان را بیان کنید!اگر روی صحبت خود را از همان زاویه ارائه دهید، خواهید دید که مخاطب برای این که از این احساس ناخوشآیند فرار کند، چگونه تن به خواسته شما می دهد!در سری مقاله های دیگر سایت به بحث متقاعد سازی در ارتباطات پرداخته ایم، میتوانید با پیگیری مقالات، مطالب شگفتی رو دنبال کنید.