خودشناسی

خودشناسی | تا چه اندازه به شناخت خود نیاز داریم؟

همه ی ما آدمها نیاز به شناختن و شناخته شدن داریم.  شناخت از خود یا همان خودشناسی! که ما دراینجا میخواهیم بیشتر دراین زمینه باهم گفتگو و تبادل نظر کنیم . در این مقاله از ارزش ها و توانمندی ها صحبت خواهیم کرد.خب ، اگر ما علاقمند به شناخت خود  باشیم باید در ابتدا  معنی و مفهوم این واژه را بیشتر بدانیم.

خودشناسی؛ اصلی فطری

پادشاهی تصمیم گرفت فرزندش را برای حکومت بعد از خودش آماده کند.فرستاد دنبال حکیم مشهور شهر، از حکیم خواست که بمدت یک سال فرزند حاکم را ببرد، و به او خرد و سیاست یاد بدهد.فرزند پادشاه بعد از یک سال برگشت پیش پدر.قبل از این که برسد کنار پادشاه، پادشاه انگشتر خود را از دست در آورد و داخل مشت خود پنهان کرد.به پسر گفت:پسرم شنیدم که یک سال کنار حکیم بودی و خردمندی رو از حاکم آموختی!فرزند گفت بله پدر جان.

  • پادشاه: می توانی با چند سوال بفهمی که در دستان من چه چیزی است؟
  • شاهزاده: بله پدر جان.
  • پادشاه: شروع کن:
  • شاهزاده: گرد است؟
  • پادشاه: بله !
  • شاهزاده: زرد است؟
  • پادشاه: بله !
  • شاهزاده: ارزشمند است؟
  • پادشاه: بله !
  • شاهزاده: سوراخ دارد؟
  • پادشاه: بله!
  • شاهزاده: پدر در دستت غرباله؟
  • پادشاه: پسرک! این همه نکات دقیق گفتی و به قول خودت جامع العلوم شدی! اما هنوز نمی دانی که غربال در دست جا نمیشود؟

کالا های مختلف را میشناسیم و مهمتر این است که تلاش می کنیم برای شناختن مسائل مختلف!اما مهمترین مساله در زندگیمان که باید بشناسیم را نمی شناسیم! و آن خودمان هستیم.

 جالب این جاست که تلاشی هم نمی کنیم برای خودشناسی!

خداوند متعال در وجود همه ی ما انسانها نقاط ضعف و نقاط قوت بی شماری، هم از لحاظ روحی و معنوی و هم از لحاظ جسمی و روانی قرار داده است.اگر کسی بخواهد خودش را در همه ی این زمینه ها بشناسد باید به دنبال خودشناسی و کشف خودش حرکت کند!

گام اول در خودشناسی: شناخت ارزش های شخصی

ارزش ها عمیق ترین امیال قلبی هستند و بیانگر این هستند که فرد دوست دارد به عنوان انسان با او به چه شکل رفتار شود. ارزش ها درباره این نیست که به چه چیزی دوست دارید برسید یا دست یابید؛ارزش ها درباره این است که دوست دارید همیشه با اشما به چه شکل رفتار شود.از لحاظ لغوی، صدها نوع مختلف ارزش وجود دارد. اگر فهرست آن را بخوانید، متوجه خواهید شد که به احتمال زیاد شما همه آن ها را ارزش نمی دانید.به یاد داشته باشید چیزی به عنوان ارزش خوب یا بد وجود ندارد.این امر تا حدی شبیه سلیقه ما در انتخاب ساندویچ است!اگر شما ساندویچ سوسیس سفارش دهید و من ساندویچ مرغ، به این معنا نیست که ساندویچ سوسیس خوب نیست!یک کشتی را در نظر بگیرید که در تلاطم های دریا، دمادم مسیرش عوض می شود.به نظر شما این کشتی چطور میتواند به مقصد برسد؟این کشتی ای که با هر موج تغییر مسیر میدهد، تنها در یک صورت می تواند از راه خود به بیراهه نرود.داشتن قطب نما ناخدایان را کمک می کند که در مسیر خود بمانند و در اقیانوس های بی انتها مفقود نشوند.

ارزش ها در زندگی

ما در زندگی خودمان اگر از ارزش هایمان با خبر باشیم، دقیقا مثل ناخدایی می مانیم که در دست قطب نما دارد.با ناخوشی های زندگی مسیرمان را از دست نمی دهیم.چرا که هیچ تضمینی نیست که یک عزیزمان دچار بیماری لاعلاج نشود. یا این که شریکمان سرمایه را بالا بکشد.برای این که وضعمان با خودمان در امواج ناخوشی ها به هم نریزد، باید ارزش های خود را بدانیم و طبق آن زندگی کنیم.

چگونه ارزش های خود را پیدا کنیم؟

راه های مختلفی ارائه شده، که من در این جا به دو راه اشاره می کنیم.

مطالعه ارزش ها و تیک زدن بعنوان این که کدام یک از این ارزش ها برای شما مهم است.

به این روش که شما این لیست را مطالعه می کنید، یک کاغذ و قلم هم باید کنارتان داشته باشید.

هر کدام از این ارزش ها را که میخوانید و برای شما یک مساله مهمی تلقی می شود را یادداشت می کنید.در انتها، از بین موارد انتخابی، ۶ مورد از آن ها که مهمتر از بقیه هستند را یادداشت می کنید.الآن شما لیست ارزش های خودتون رو دارید.

پاسخ دادن به سوالات ارزشی

ارزشها کلماتی هستند که در جواب این پرسش های پایین می آید:

  • چه چیزی واقعا برایم ارزش دارد؟
  • در زندگی چه می خواهم که حاضرم برایش ایستادگی کنم؟
  • می خواهم چگونه انسانی باشم؟
  • دوست دارم چگونه با خود، دیگران و دنیای پیرامون خود رفتار کنم؟
  • کیفیت مطلوبی که می خواهم در این زندگی کشت کنم چگونه باید باشد؟

 

گام دوم در خودشناسی: شناخت توانمندی ها یا همان استعداد ها

هر شخصی بنابر ماهیت خودش، توانایی خاص خودش را دارد.کافیست، توانمندی خود را بدانیم، برای تقویت اراده مون کمی چاشنی تلاش و کوشش  با آن عجین کنیم،تا ببینیم می توانیم به بهترین نتیجه ها در زندگی برسیم یا خیر!!!مثلا اینکه یک شخص در چه زمینه ای استعداد دارد یا اینکه به قول خودمان میل و رغبتش به چه سمتی کشیده میشود!این توانمندی ها با هم متفاوتند و مثل ارزش ها هیچ کدام نسبت به دیگری برتری ندارد.مثلا:

  • شخصی به یکی از رشته های  ورزشی علاقه  دارد
  • و یا شخص دیگری  در زمینه ی کارهای هنری
  • و افرادی هم به دنبال کسب علم و دانش  هستند.
  • خیلی از افراد، نمیتوانند اصلا رانندگی یاد بگیرند! مانند انیشتین! به جای آن توانمندی دیگری دارند!
  • من خودم به نویسندگی علاقه دارم و سعی میکنم از این علاقه و استعداد استفاده ی مفید و لازم را ببرم

هیچ فرقی هم  نمی کند ما در چه زمینه ای استعداد و توانایی داریم!چرا که جهان فعلی ما به همه ی این استعدادها نیاز دارد.این پتانسیل وجود دارد که اگر از توانمندی خود به درستی استفاده کنیم، در مسیر موفقیت قرار گیریم.

مهم داشتن هدف و انگیزه و حرکت به سمت رشد و موفقیت است

به نظر من بدترین حالت ممکن برای ما انسانها ، سکون و منفعل بودن است!یعنی دست روی دست بگذاریم و عمر خود را بیهوده تلف کنیم و برای پیدا کردن  مسیر زندگی خود، ارزش ها و پیدا نکردن راه رشد شخصی خود جرکت  نکنیم!

در یک کلام یعنی بدنبال خودشناسی نباشیم.

فکر نمی کنم هیچ شخص دانا و عاقلی دلش بخواهد به این صورت زندگی کند! مگر اینکه خدای نکرده برای خود  و استعدادهایش ارزش قائل نباشد.

نگاهی متفاوت به یک حدیث

حضرت علی (علیه السلام ) می فرماید:

من عرف نفسه، فقد عرف ربه!هر کس که خودش را بشناسد، مربی و پروردگار خودش را شناخته است!

این روایت را بسیاری از مترجمین در راستای خودشناسی این طور معنا کرده اند که اگر کسی خودش را بشناسد، خدای خود را شناخته!نمیخواهم این ترجمه را نقد کنم. اما می توان برداشتی جالبتر داشت!اگر کسی خودش را بشناسد، اون موجودی که می تواند او را رشد دهد شناخته است!به این معنا که هیچکس، جز خودش مسوول پرورش خود نیست!

خیلی نگاه جالبیه نه؟

این را هم بگویم که هیچوقت برای خودشناسی و کشف استعداد دیر نیست.فقط کافی ست به آن فکر کنیم  و بها دهیم تا به نتیجه برسیم!که امیدوارم شما عزیزان  با خواندن این مطالب بیشتر به این موضوع فکر کنید و راه رشد و پیشرفت خود را پیدا کنید.پس بهتر است کمی عمیق تر به خودشناسی فکر کنیم تا درک عمیق تری هم پیدا کنیم!اگر ما انسانها بخواهیم به کمال برسیم و در راستای داشتن رشد واقعی در زندگی قدمی برداریم ، باید به وظیفه ی نخست خود در این زمینه عمل کنیم.یعنی خودشناسی پی بردن به وجود خود.و همانطور که قبلا هم گفتیم وجود هر انسانی سرشار از استعداد و کمال درونی ست..که کشف آنها فقط به عهده ی خود ماست.و در آخر امیدوارم بتوانیم به خوبی  شخصیت فردی خودمان را بشناسیم و از این موهبت الهی بهره ی کافی و لازم را ببریم ! چرا که مهمترین وظیفه ی ما به عنوان یک انسان ،خودشناسی و درک واقعیت خود است..

عزیزان ، خودمان را با جمله ی  “تا قسمت چه باشد ” و “یا نمی توانم ها “و “نشدنها ” گول نزنیم. خدا به ما اراده ، عقل و درک داده است.

کتاب متقاعد سازی

۵ کتاب متقاعد سازی | یک متقاعد کننده چه کتابهایی باید بخواند؟

یک کار فوق العاده این است که از دانسته ها و تجربیات دیگران، به نفع خودمان استفاده کنیم. یکی از راه های استفاده از تجربیات دیگران، خواندن کتاب های آن هاست. در علم متقاعد سازی، بسیار مهم است که نوشته های بزرگان این علم را بخوانیم، کسانی که از طریق مطالعه رفتار انسان ها، متوجه شده اند از چه راه هایی میتوانیم مخاطب خود را متقاعد کنیم.نزدیک به ۳۰ کتاب برتر این علم و مهارت را که در سایت آمازون جزء پر فروش های این موضوع بوده اند را مطالعه کردم.در این موضوع که بصورت متمرکز بر روی آن کار نشده، پیدا کردن ۳۰ کتاب کار راحتی نیست! چه برسد به تهیه و مطالعه آن.از بین این کتاب ها، ۵ کتاب را انتخاب کرده ام که اگر شخصی این ها را بخواند، ۶۰ درصد این علم را بدست آورده و تنها می ماند عمل کردن به دانسته ها!!!

۵ کتاب متقاعد سازی

در این مقاله قصد دارم ۵ کتاب زیر را معرفی کنم. امیدوارم با تهیه، مطالعه و عمل به مطالب آن ها، تغییر را در زندگی حس کنید.

  • نفوذ – رابرت چالدینی

  • بله گرفتن – رابرت چالدینی، گلدستاین، مارتین

  • هنر متقاعد سازی – جیم رندل

  • تغییر ذهن ها – هوارد گاردنر

  • قوانین نفوذ – رابرت گرین

 

کتاب نفوذ : روانشناسی فنون قانع کردن دیگران – رابرت چالدینی

Influence: the psychology of persuasion,1993

اولین کتاب متقاعد سازی: کتاب نفوذاگر کمی مطالعه داشته باشید در حیطه روانشناسی اجتماعی، حتما نام رابرت چالدینی را بعنوان یکی از سرشناس ترین افراد این حیطه شنیده اید.دکتر چالدینی در این کتاب در هفت فصل به بررسی هفت تکنیک متقاعد سازی از نگاه روانشناسی پرداخته است.

  • سلاح های مورد استفاده در جهت تاثیر
  • قانون مقابله
  • تعهد و ثبات
  • اصل اثبات اجتماعی
  • علاقه
  •  کمیابی

هفت فصل این کتاب را تشکیل می دهند.کتاب نفوذ به مدت ۲۵ سال در دانشگاه استنفورد تدریس شده و در لیست ۱۲ کتاب برتر مدیریتی جهان قرار گرفته است.این کتاب در انتشارات هورمزد به چاپ رسیده و خانم گیتی قاسم زاده این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است.یکی از جملات معروف دکتر چالدینی در این کتاب این است که :

آن دسته از افرادی که بلد نیستند جواب مثبت از مردم بگیرند، خیلی زود سقوط میکنند

و آن هایی که این توانایی را دارند باقی می مانند و کار خود را رونق می دهند.

نسخه الکترونیکی این کتاب را در وبسایت های کتابخوان مانند فیدیبو عزت نفس چیستمی توانید پیدا کنید.

کتاب بله گرفتن! ۵۰ شیوه علمی متقاعد سازی و نفوذ بر دیگران – چالدینی، مارتین، گلدستاین

yes! 50 scientifically proven ways to be persuasive.

دومین کتاب متقاعد سازی: بله گرفتن.اثر دیگری که مدت زیادی در نیویورک تایمز و آمازون جزو کتاب های پرفروش و پر مخاطب قرار می گرفته است.این کتاب در سال ۲۰۰۸ برای اولین بار چاپ شد. تا امروز که فقط ۱۰ سال از چاپ اولیه می گذرد، کتاب بله گرفتن به ۱۸ زبان دنیا ترجمه و ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه از آن چاپ شده است.سال ۱۳۹۲ برای اولین باز به زبان فارسی ترجمه شد.کار ترجمه این کتاب را خانم دکتر فاطمه باقریان و مریم تاجمیرریاحی انجام داده اند و انتشارات ارجمند نشر این کتاب را به عهده گرفته است.

در کتاب بله گرفتن، ۵۰ روش برای متقاعد کردن مخاطب، بر پایه فروش ارائه شده است.

 

کتاب هنر متقاعد سازی. چگونه ذهن ها را به حرکت درآورید؟ – جیم رندل

art of persuasion – how to move mind

سومین کتاب متقاعد سازی: هنر متقاعد سازی

به نظر من، جیم رندل در این کتاب شاهکار کرده !!!جناب جیم رندل ۱۵ اصل متقاعد سازی را با زبان کاملا ساده و روان به صورت یک سناریو آورده است.در این کتاب نیمه مصور، هر صفحه به دو قسمت تقسیم شده و نویسنده مطلب خود را به صورت داستان و با تصاویری زیبا ارائه می کند.

جیم رندل در این کتاب جامعه هدف خود را عموم مردم قرار داده است که تا حدی توانسته به هدف خود برسد.

این کتاب در ۲۹۴ اسلاید و ۱۵۹ صفحه، ۱۵ اصل متقاعد سازی را بیان کرده است.این کتاب در سال ۱۳۹۳ برای اولین بار توسط خانم مریم منتظر به فارسی ترجمه شده و انتشارات پردیس آباریس کار نشر این اثر جیم رندل را انجام داده است .

کتاب تغییر ذهن ها . هنر و علم تغییر ذهن خود و دیگران – هوارد گاردنر

changing minds: the art and science of changing our own and other people’s minds

هوارد گرادنر، اسمی آشناست برای افرادی که در حیطه هوش مطالعاتی داشته اند.

نظریه هوش های چندگانه گرادنر باعث خوشنامی هوارد گاردنر شده است.

هوارد گاردنر در کتاب تغییر ذهن ها در ۱۰ فصل به صورت بسیار تخصصی و با استفاده از مفاهیم انتزاعی در مورد نحوه تغییر دادن اذهان دیگران و خود توضیح می دهد.

  • محتوای ذهن
  • شکل های ذهن
  • قدرت نظریه های اولیه
  • رهبری جمعیت متنوع
  •  رهبری یک نهاد: چگونه با جمعیتی همسان برخورد کنیم.
  • تغییر غیر مستقیم ذهن ما از طریق کشفیات علمی
  • تغییر دهن در موقعیت های رسمی
  • تغییر ذهن: نگاه نزدیک
  • تغییر ذهن خود
  • آینده ی تغییر ذهن

این ده مورد، سرفصل هایی است که هوارد گاردنر در مورد آن ها در کتاب خود بحث کرده است.این کتاب بیشتر به جنبه علمی بودن متقاعد سازی صحبت کرده است .این کتاب اولین بار در سال ۸۶ توسط نشر نی منتشر شده. و در سال ۹۵ نوبت پنجم چاپ آن طی شده است.مترجم این کتاب، آقای سید کمال خرازی است.

قوانین نفوذ – رابرت گرین

art of seduction

 رابرت گرین مربی و نویسنده امریکایی، شخصی است که بخاطر نظرات و تالیفاتش در حیطه شهرت و قدرت مشهور شده است.در این کتاب با استفاده از داستان های تاریخی، افرادی همچون سوکارنو، لنین، چارلی چاپلین، ناپلئون بناپارت، محمد رضا پهلوی، جان کندی، پیتر سوم و چند انسان موفق دیگر (در حیطه خودشان) شیوه های متقاعد سازی ای که آن ها استفاده می کردند را مورد بررسی قرار داده است.جناب محمد رضا آل یاسین مترجم معروف کشورمان، این کتاب را ترجمه و انتشارات هامون در سال ۹۴ برای اولین بار این کتاب را منتشر کرده است. نام این پنج کتاب متقاعد سازی را ابتدا از سایت آمازون استخراج کرده ام و سپس از سایت کتابخانه ملی ایران نسخه فارسی آن ها را پیدا کردم.در صورتی که نیاز بیشتری به امثال کتاب متقاعد سازی داشتید، یا در مورد این مطالب نظری دارید، خوشحال میشم در قسمت دیدگاه ها وارد کنید. 

اگر میخوای دیگران عاشقت بشن حتما”

این جا کلیک کن

همرنگی با مخاطب داشته باشید! | ۳ حیطه همرنگی با مخاطب

زمانی که با در برابر مخاطب قرار میگیریم، در ذهن مخاطب سدی ذهنی در برابر ما ساخته می شود. در این مقاله می خواهیم به این بپردازیم که چگونه با هماهنگی و همرنگی با مخاطب چگونه سد های ذهنی او را از بین ببریم. 

همرنگی با مخاطب یعنی چه؟

قاعده ای وجود دارد که بیان می کند:

به هر مقدار که افراد به ما (یا آن چیزی که دوست داریم شویم) شباهت بیشتری داشته باشند، ما با آن ها راحت تر هستیم.

حال برای این که بر روی مخاطب اثر بگذاریم و وی را متقاعد کنیم، باید کاری کنیم که با ما راحت باشد.به بیانی دیگر،زمانی که برای اولین بار با فردی روبرو می شویم،  طرف مقابل نسبت به ما گارد خاصی دارد و در ذهن خود در مقابل ما سدی ساخته است.

این سد ذهنی بر میگردد به نظریه مغز های سه گانه. 

[irp posts=”579″ name=”نظریه مغز های سه گانه | مغز قدیم، عاطفی و نئوکورتکس”]منظور از همرنگی با مخاطب این است که او را بشناسیم و حین مکالمه و مراوده با وی، از تیکه کلام ها و سبک و سطح او استفاده کنیم. 

۱٫ همرنگی با مخاطب در کلام

از لحاظ رابطه کلامی با وی باید هماهنگی کامل را داشته باشیم.

هم رنگی با مخاطب در الفاظ

اگر تکه کلام هایی همچون :

  • خدمت شما عرض کنم که …
  • جانم برایتان بگوید که…
  • خدمتتان عارضم…
  • ضرب المثل های خاص که در کلام استفاده می کند.
  • و …

در کلام مخاطب وجود داشت، برای ما اتفاق خوبیست!چرا که به راحتی با استفاده از همین تکه کلام ها می توانیم کاری کنیم که سد ذهنی مخاطبمان از بین برود و او با ما احساس راحتی کند.

همرنگی با مخاطب در سرعت کلام

به سرعت کلام او دقت کنیم. تمام سعیمان این باشد که تا جایی که ممکن است، سرعتمان را با او هماهنگ کنیم.اگر کند صحبت می کند، سرعت کلاممان را بیاوریم کمی پایین تر از حد معمول خودمان.اگر تند تر صحبت می کنند، خب تا حدی تند تر صحبت کنیم البته نه تا این حد که نتوانیم!!نکته قابل توجه این است که:

نباید در کلاممان سرعت را به نحوی بالا یا پایین بیاوریم که مخاطب فکر کند که ما میخواهیم او را مسخره کنیم!

 

۲٫ همرنگی با مخاطب در انرژی

تصور کنید:وارد یک اتاق میشوید، با تمام انرژی و با صدایی رسا خطاب به شخصی که در اتاق نشسته سلام می کنید و صبح به خیر می گویید.در جواب با یک صدای بی انرژی و آرام می شنوید:سلام!قطعا حس خوبی نخواهید داشت!

یکی از مهمترین مولفه ها در هماهنگی و همرنگی با مخاطب، هماهنگی با انرژی اوست!

اگر با انرژی با شما صحبت می کند، بهترین حالت این است که با همان انرژی به او جواب بدید.و اگر هم انرژی کامل را در صحبت ندارند، اگر شما از انرژی خود کمی بکاهید خیلی خوب خواهد شد! 

۳٫ همرنگی با مخاطب در سطح

اگر مخاطبی که شما در نظر دارید با او صحبت کنید، ایستاده است و شما نشسته اید، صحبتتان ایده آل نیست!و البته معکوس این حالت یعنی این که شما ایستاده باشید و او نشسته هم نرمال نیست!علاوه بر هماهنگی در کلام، هماهنگی در انرژی، هماهنگی در سطح قرار گرفتن شما هم بسیار مهم است!لذا اگر شغل شما این است که پشت میز می نشینید، حتما چند صندلی برای مخاطبین خود در نظر بگیرید و از او بخواهید که بنشیند.اگر درخواست شما را قبول نکرد، شما بایستید و به صحبت کردن ادامه دهید.توجه داشته باشید که این مقاله، صرفا برای متقاعد سازی  دیگران نیست!در این مقاله تعدادی از استاندارد های ارتباط موثر بیان شد که رعایتشان در تمام لحظات زندگی و تمام ارتباطات باعث می شود که شما شخصیتی دوست داشتنی باشید.

نظریه مغز های سه گانه | مغز قدیم، عاطفی و نئوکورتکس

برای این که مخاطبمان را راحت تر متقاعد کنیم، نیازمندیم که مکانیزم مغز را بدانیم. زمانی که متوجه مکانیزم مغز شدیم، با توجه به آن، می توانیم مخاطب را به سمت تصمیم مورد نظر، هدایت کنیم. پروفسور پاول مک لین در تئوری مغزهای سه گانه را به سه قسمت تقسیم می کند. ۱٫مغز قدیم ۲٫ مغز پستاندار ۳٫ مغز جدید ( نئوکورتکس ) در این مقاله قصد داریم که در مورد ویژگی های هر کدام از این قسمت های مغز صحبت کنیم و خواسته ها و نیاز های آن ها را در بدن، بررسی کنیم.

  1. مغز جدید (نئوکورتکس)
  2. مغز پستاندار 
  3. مغز قدیم

مغز های سه گانه

مغز جدید یا منطقی

بیرونی ترین قسمت مغز که در نظریه مغزهای سه گانه به آن میپردازند، نئوکورتکس، مغز منطقی یا جدید است.

نئوکورتکس، قسمت بیرونی مغز را تشکیل می دهد. وظیفه مغز جدید، پردازش مطالب و تحلیل و حل مسائل است. این قسمت از مغز، قسمتی از مغز انسان هاست که حیوانات دیگر، از آن بی بهره اند. همین الآن که شما در حال مطالعه این مقاله هستید، مغز منطقیتان فعال است، اطلاعات را می گیرد و دسته بندی می کند.

نئوکورتکس نقطۀ تمایز انسان با حیوانات دیگر حتی هوشمندترینشان یعنی سگ ها و میمون هاست.

مغز پستاندار

مغز پستاندار ما، وظیفه لذت، شادی، خوش گذرانی، ناراحتی، عشق، نفرت و دیگر احساسات و هیجانات ما را بر گردن دارد.

از آنجایی که پستانداران نسبت به دیگر حیوانات بیشتر احساسی تر و عاطفی هستند، این قسمت از مغز را نام گذاری کرده اند به مغز پستاندار.به طور کل، وظیفه تصمیم گیری بر دوش مغز پستاندار ماست.این تفکر که ما میتوانیم بدون احساس و عواطف تصمیم گیری کنیم، از پایه و اساس باطل است.تقریبا برای اتخاذ هر تصمیمی، از مغز عاطفی خود استفاده میکنیم.مطمئنم که بعد از خواندن تحقیق دانشگاهی زیر، خودتان خواهید توانست وظیفه این قسمت از مغز را تشخیص دهید.در یک تحقیق علمی، فردی که در اثر یک حادثه پزشکی، مغز پستاندار خود را از دست داده بود، حتی قادر نبود که از منوی غذا، غذای مورد نظر خود را انتخاب کند.این در حالی بود که او می توانست غذا ها را به راحتی بخواند، و در مورد آن ها کامل توضیح دهد.مثلا بگوید فلان کباب از چه چیز هایی تشکیل داده شده است

مغز قدیم

بنظر من در حیطۀ ارتباط موثر ، مهمترین قسمت از مغز های سه گانه ، این قسمت از مغز است.

مغز قدیم، قسمتی از مغز که در درون ساختمان مغز ما قرار گرفته است. تمامی حیوانات، دارای این قسمت از مغز هستند.کار اصلی این قسمت از مغز، حفظ بقای ما و اهتمام به نیاز های اولیه و حیاتی ماست.تصور کنید:همین الآن شیئی به سمت شما پرتاب می شود!یا جاخالی می دهید، یا دستتان را سپر میکنید.” بدون آگاهی بالا آمدن دستتان” کار مغز قدیم است.این کار مغز قدیم ماست که به ما می گوید یا مقابله کن! یا فرار کن!تپش قلب، کارکرد دستگاه تنفسی، دستگاه گوارش، دستگاه ایمنی و کار های ضروری دیگر بدن، از قسمت مغز قدیم ما دستور می گیرند.چمیتوان گفت که این قسمت از مغز، بسیار قوی تر است از دو قسمت دیگر.کافیه یک دقیقه بینی خود را بگیرید و دهان خود را ببندید! خواهید دید که چگونه مغز قدیم وارد عرصه میشود و دستور می دهد به هر شکل ممکن راه تنفستان را باز کنید.

خواسته های مغز قدیم

از آنجا که کار اصلی مغز قدیم، حفظ بقای ماست، یکی از مهمترین فعالیت های آن این خواهد بود که تا حد ممکن انرژی کمی مصرف کنیم.یعنی این که عملا هر کاری که باعث می شود انرژی مصرف کنیم، یک زنگ خطر است برای مغز قدیم. لذا با تمام وجود در برابر کار جدید ایستادگی میکند.گفتیم که مغز قدیم، بسیار قدرت مند تر است از دو قسمت دیگر مغز! با این وجود، اگر مغز قدیم احساس خطر کند و ببیند امکان دارد مشکلی در میان باشد، اطلاعات را فیلتر می کند و نمی گذارد به لایه های بالایی مغز یعنی مغز پستاندار و مغز جدید برسند.

شاید شما هم دیده باشید!

هنگام قدم زدن در طبیعت،  اگر جلوی پای شما یک شیء کوچکی حرکت کند، اولین کاری که می کنید، میترسید! چرا که مغز قدیم از این شیء کوچک ناشناخته، احساس خطر میکند.یا دستتان به دیگ داغ غذا، کتری، سماور و یا هر چیز داغ دیگر برخورد میکند.سریعا دستتان را میکشید!بعد از چند ثانیه متوجه گرمای آن را روی دستتان حس میکنید!

چرا این طور شد؟

زیرا مغز قدیم داغی را متوجه شد و قبل از این که اطلاعات به مغز احساسی برسد، واکنش نشان داد! اگر منتظر میماند مغز احساسی متوجه شود و از مغز منطقی اجازه بگیرد، دستتان به مرحله پختن نزدیک می شد!!! یک ویژگی بسیار مهم این قسمت از مغز این است که تا جایی که می تواند نمی گذارد شرایط جدید اتفاق بیافتد!

واقعا هماهنگی  مغزهای سه گانه خارق العاده است.

این شرایط جدید می تواند:

  • آشنایی با یک فرد جدید باشد.
  • شروع یک زندگی جدید باشد.
  • مشغول شدن در یک شغل جدید.
  • کنار گذاشتن شغل بی فایده قبل
  • و …

اگر این مساله را بدانیم:

  •  متوجه می شویم که: خیلی جاها مغز قدیم باعث عدم پیشرفت ما میشود.
  •  متوجه می شویم که: مخاطب ما بخاطر مغز قدیمش کاری را که شما میخواهید انجام نمی دهد.
  • متوجه دایره امن اطراف خود و اطرافیان می شویم.

خیلی از مواقع باید به مغز قدیم مخاطب این حس را بدهیم که خطری وجود ندارد!باید خیالش را راحت کنیم که خواسته هایی که ما از او میخواهیم، برای او خطری ندارد!اگر پیشنهادتون ریسک دارد، با تمرکز بر منافعی که با اقدام به دست می آورد و امتیازاتی که اگر دست به ریسک نزند از دست میدهد، می توانید خیال مغز قدیم را راحت کنیم.

تمرکز

تمرکز در مطالعه | چگونه هنگام مطالعه تمرکز داشته باشیم؟

این مقاله، قسمتی است از مقاله مطالعه برای امتحان | چگونه خود را برای امتحان آماده کنیم؟ اما برای این که مقاله مجزایی در مورد تمرکز در مطالعه در سایت داشته باشیم، این مقاله را جدا کردیم.

 

تمرکز در مطالعه

یکی از مزاحم های مطالعه موثر، عدم تمرکز در مطالعه است.جمله ای را میخوانیم، ذهنمان روی آن جمله قفل میشود، یاد خاطره ای می افتیم، یا غرق در تخیلات می شویم.این در حالیست که چشمانمان در حالت خود کار در حال خواندن کلمات است! چشمانمان روی کلمات حرکت می کنند، اما حواسمان جای دیگرست!گاهی می شود که بیشتر از دو صفحه می خوانیم اما می بینیم که هیچی نفهمیده ایم.دوباره بر میگردیم قسمت هایی که نفهمیده ایم را شروع به مطالعه می کنیم، و باز هم میبینیم که دوباره اسیر همچین مشکلی شده ایم.و بخاطر همچین مشکلی، خسته می شویم از کتاب و آن را کنار می گذاریم.اکثر مشکلات هنگام مطالعه، بخاطر عدم وجود تمرکز در مطالعه است:

  • می بینیم که دو ساعت پای کتاب ادبیات نشسته ایم، ۶۰ صفحه رفته ایم جلو اما هیچی نفهمیده ایم!
  • بعد از ده دقیقه مطالعه، سرمان گیج می رود و خمیازه می کشیم و در خوابی عمیق و راحت فرو می رویم.
  • کتاب را بر میداریم، چند کلمه مطالعه میکنیم، حالاست که میبینیم همه چیز از جمله کلید چراغ اتاق جذابیت خاصی دارد و در فکر نوع ساخت آن فرو می رویم.
  • خودمان را با تراشیدن مداد و مرتب کردن جزوه ها مشغول میکنیم
  • خودتان را متقاعد می کنید که کارهای مهمتری از خواندن درست دارید.
  • و مشکلات دیگری که اگر بخواهم در مورد آن ها بگویم، خسته می شوید.

اگر قدرت تمرکز در مطالعه خود را بر یک کار زیاد کنیم، به اندازه قابل توجهی عملکرد ما بهبود پیدا میکند و از مطالع خسته نمی شویم.

زمان مطالعه

مانند بسیاری از عاداتی که در زندگی فرا میگیریم، مطالعه کردن هم می تواند عادت ما باشد!

برای رسیدن به این عادت مفید، طراحی یک جدول زمانی بهترین کار ممکن می تواند باشد. با این کار شما از قبل می دانید در هفته چند ساعت را به درس خواندن اختصاص می دهید.

اشتباهی که در این مرحله امکان دارد اتفاق بیافتد این است که افراد برنامه را بر اساس کیفیت ساعت می چینند!

یعنی چه؟ یعنی این که میگویند هر روز ساعت ۹ شروع به مطالعه میکنم. و اگر ساعت ۹ کار مهمی داشته باشند، مطالعه تعطیل می شود تا روز بعد!

 نکته ای که باید رعایت شود این است که جدول زمان بندی باید بر اساس کمیت ساعات باشد نه کیفیت ساعات!

برای مثال این که تعیین کنید که هر روز یک ساعت و تا پایان هفته ۷ ساعت مطالعه! و اگر یک روز کاملا مشغول کار مهمتری بودید، روز یا روز های بعد جبران کنید.

البته اگر بتوانید و یک ساعت خاص تنظیم کنید خیلی بهتر است! مثلا ساعت گوشی تان را تنظیم کنید که ساعت ۹ هر روز شما را آگاه سازد که یک ساعت مطالعه کنید. این برای شرطی سازی عالی است!

بعد از مدتی، بدون این که گوشی زنگ بخورد، مغزتان دستور می دهد که بروید سراغ کتاب!

بیش از ۲۵ دقیقه ممتد مطالعه نکنید!

میتوانید بعد از ۲۵ الی ۳۰ دقیقه مطالعه، یک استراحت دو الی سه دقیقه ای داشته باشید!

اگر مطالعه خود را بیش از ۳۰ دقیقه ادامه بدهید، مغزتان خسته می شود و بازدهیتان پایین می آید.

بعد از ۲ یا ۳ دقیقه استراحت دوباره برگردید و مطالعاتتان را ادامه دهید.

 

محل مطالعه

می توانید برای افزایش تمرکز در مطالعه ، عادت به مطالعه را به مکان خاصی گره بزنید.به این ترتیب، هنگامی که پشت میز مطالعه یا در اتاق خود قرار می گیرید، می توانید به تمرکز در مطالعه دست یابید.از آن جایی که عوامل محیطی در مطالعه اثر بسیار بالایی دارد، سعی کنید مکانی را که انتخاب می کنید، دارای شرایط زیر باشد:

  • ساکت باشد،
  • راحت باشد،
  • آرام باشد،
  • نور مناسب داشته باشد،
  • و دمای مناسب داشته باشد.

اگر منزل شما کوچک است و امکان فراهم کردن این شرایط را ندارید، پیشنهاد میکنم که ساعات آرام را انتخاب کنید.مثلا شب ۲ ساعت زودتر بخوابید، صبح ۲ ساعت زودتر بیدار شوید. و از این فرصت ناب برای مطالعه استفاده کنید.

این را بدانید که هر تصمیمی یک سری مشکلات دارد! 

در ساعات معمولی بخوانید، نیازی به تغییر ساعت خوابتان نیست! اما مطالعه تان کیفیت لازم را نخواهد داشت،اگر خوابتان را دستکاری کنید، شاید مقداری سخت باشد، اما به راحتی مطالعه خواهید کرد.

 

ایجاد انگیزه برای مطالعه

یک نکته ای وجود دارد که بسیار قابل توجه است!

مطالعه، یادگیری، تمرکز داشتن، مرور درس ها، بعضی از اوقات طاقت فرساست و نیاز دارد کمی بر خود فشار بیاوریم.

برای حل این طاقت فرسایی، پیشنهادم این است نتایج دراز مدت درس خواند و کسب بنیه علمی را در نظر آوریم.

شاید با مطالعه، درس خواندن و مرور مطالب علمی، متوجه لذت های زودرس نشویم، اما بی تردید می توان درس و مشق های امروز را به منزله مصالحِ ساحتن فردای بهتر در نظر گرفت و به این ترتیب سعی در تهیه بهترین مصالح برای فردای روشن تر کرد.

پس عزم خود را جزم کنید

متوجه گذر زمان باشید و بکوشید از آن بهترین استفاده را ببرید!

 

دشمنان تمرکزدر مطالعه

با توجه به مواردی که برای رسیدن به تمرکز در مطالعه بیشتر گفتیم، ۳ مساله و دست انداز در راه رسیدن ما به تمرکز وجود دارد.

الف. نگرانی

جدای از شدت نگرانی برای هر شخص، نگرانی دو چیز در نگرانی حالت عام دارد و آن عبارت از:

  • تلف شدن میزان زیادی از وقت فرد نگران
  • مقدار قابل توجهی از انرژی عاطفی هدر میرود

معمولا نگرانی با یک جرقه در ذهن شروع میشود.

یک نکته منفی مانند این که:” این نکته را نمی فهمم! من شکست خواهم خوداین ها از جمله افکاری است که ذهن دانش آموزان و دانشجویان را اشغال می کند.تنها راه جدایی از این مشکل، فرار از افکار منفی است!اما اینطور که دیده می شود،فرد نگران، به جای دور کردن این افکار از خود، آن ها را در ذهن خود زندانی می کند!فرد نگران، خود را در احساسات منفی محصور می کند؛ حصار که باعث نگرانی بیشتر خواهد شد.به این ترتیب یک دور باطل ایجاد می شود و هر لحظه بر وخامت اوضاع می افزاید.الآن باید ببینیم که چطور میتوان این دور باطل را متوقف کرد؟برای شکستن زنجیره احساسات منفی می توان از روش موسوم به توقف افکار” استفاده کرد.ترتیب استفاده از این تکنیک به شکل زیر است:

  1. یک فکر نگران کننده به سراغ شما می آید.
  2. چشم های خود را ببیندید و تصویر یک تابلوی توقف راببینید.
  3. در این حال می بینید که تابلو در ذهنتان چشمک  میزند.
  4. دستتان را مشت کنید و چند بار عضله بگیرید.
  5. هر بار که عضله می گیریدبه خود بگویید: توقف
  6. این کار را شش بار ادامه دهید
  7. هر بار نگران شدید یا فکر نگران کننده ای به ذهنتان آمد کل فرآیند را تکرار کنید.

در ابتدا انجام این کار برای شما یک چالش کوچک به حساب می آید و رفته رفته، آسان می شود!خودم خیلی از این تکنیک نتیجه گرفته ام و نگرانی های بزرگی در زندگی را از به دست فراموشی سپرده ام.ب. خیال بافیتخیل به تنهایی مضر نیست! اما هنگام مطالعه مخصوصا زمان امتحان که وقت زیادی نداریم بسیار مضر است!چهار روش به شما توصیه می کنم که با انجام آن ها نتیجه قابل توجهی خواهید گرفت:

  • فهرستی از موضوعات که باعث خیال بافی شما می شود، ترتیب دهید و زمانی را که صرف خیال بافی کرده اید را حساب کنید
  • با آگاه شدن از این کدچار خیالبافی شده اید با خود بگویید: “نه! نه! نه!”
  • در موقع خیالبافی میزتان را ترک کنید! یک آب به صورت بزنید و دوباره برگردید و مطالعه را ادامه دهید.
  • زمان مفیدی را که صرف تمرکز و توجه به درس ها کرده اید، ثبت کنید تا تقویتی برای حفظ تمرکز باشد.

ج. ترس از کتاب

مشکلات تمرکز معمولا ناشی از ترس از کتاب است، نوعی اضطراب که بامطالعه کتاب، یادداشت، جزوه، یا هر جیز دیگر مرتبط با امتحانات باشد، به وجود می آید.این ترس معمولا به این ترتیب به وجود می آید که امتحانات باعث اضطراب  در بسیاری از دانش آموزان می شود.کتاب و موضوعات درسی، تداعی کننده امتحانی خواهند بود که به زودی فرا می رسد.اگر چنین حالاتی را در خود سراغ دارید به سرعت با یک مشاور روانشناس تماس بگیرید و مشکلتان را با وی در میان بگذارید.بعد از چند جلسه مشاوره روانی، بر ترس غلبه خواهید کردو گرایش به مطالعه و برخورد با موضوعات درسی را در خود زنده میکنید. 

استرس امتحان

مطالعه برای امتحان | چگونه خود را برای امتحان آماده کنیم؟

یکی از پر استرس ترین کلمه برای دانشجویان و دانش آموزان، کلمه ” امتحان” است! در این مقاله قصد داریم با صحبت در مورد نحوه مطالعه برای امتحان، کمی از بار استرس و اضراب این قشر عزیز جامعه، برداریم.

مگر مطالعه هم برای امتحان و غیر امتحان دارد؟

خیلی از افراد جامعه ما، اولین و آخرین کتاب هایی که مطالعه کرده اند، بر می گردد به ایام تحصیل!

قبل از دوران تحصیلی که در معمول کسی سواد نداشته، بعد از اتمام تحصیل هم افراد یا شاغل شده ( یا کار فنی یا آزاد یا خانه دار یا هر شغل دیگر!) و بخاطر همین دیگر سراغ کتابی نرفته است.

به معنای کلمه خودشان را فارغ التحصیل می کنند.

به همین خاطر فکر نمی کنند که روش های مطالعه ی دیگری نیز وجود داشته باشد.

لذا می گویند مگر مطالعه هم شب امتحانی و غیر از آن دارد؟

مطالعه کردن، انواع دارد که یکی از آن ها برای امتحان است که کتابی را میخوانیم و بر اساس آن پرسش های امتحان را پاسخ می گوییم.

کتاب هایی هستند که اگر بخواهیم بصورت امتحانی آن ها را مطالعه کنیم، صرفا به آن کتاب ها خیانت کرده ایم!

کتابی مانند کتاب قرآن که قوانین و روش زندگی ما در آن نهفته است، سردمدار این کتاب هاست.

یکی از مهم ترین موارد: تمرکز

مهمترین مساله در مطالعه در زمان امتحان، داشتن تمرکز در هنگام مطالعه است.

مقاله بسیار مفید و جامعی در وبسایت وجود دارد که پیشنهاد میکنم قبل از ادامه حتما آن را بخوانید.

مطالعه شب امتحان

منظور ما از مطالعه شب امتحان این است که فردا، یا پس فردا یا دو – سه روز دیگه امتحان داریم و ما با یک کتاب ۳۰۰ صفحه ای روبرو هستیم! حال باید چه کنیم؟

با توجه به این که کتابی که نوشته شده است کتابی است علمی! نه یک کتاب فرمولی! سه راهکار میتوانم به شما پیشنهاد بدهم.

البته این سه راه برای آشنایی با مطالب است! با مطالب کتاب آشنا می شوید و اگر فرصت داشتید و توانستید دو یا سه بار این روش را تکرار کنیدبه طور قطع نتیجه مطلوبتان را خواهید گرفت

روش اول

روش اول بستگی دارد به ساختار کتاب!

ساختار کتاب های علمی دقیق شامل یک مقدمه، متن اصلی و خلاصه مطلب است!

در این حال، به جهت صرفه جویی در وقت می توانید مقدمه و خلاصه را بخوانید و به یک احاطه نسبی به مواد مهم مطرح شده در متن دست یابید.

مقدمه + موخره هر فصل

روش دوم

این روش نیز در مورد متون علمی دقیق است!

در هر متن نویسنده  و ویراستار مس کوشند ابتدای هر پاراگراف را با جمله ای تعیین کننده شروع کنند.

جمله ای که بقیه پاراگراف از آن متاثر است و با خواند آن می توان به موضوع حدود نیم صفحه از متن آشنا شد.

در این روش جمله اول هر پاراگراف را از نظر می گذرانید و ار خواندن بقیه جملات آن پاراگراف صرف نظر می کنید.

روش سوم

جارو کردن صفحات با چشم و توجه صرف به کلمات و عباراتی است که درشت نوشته شده اند یا با حروف ایتالیک ( کج) یا برجسته جاپ شده اند.

در این صورت نیز دریافتی کلی از متن به دست می آورید و با نکات اصلی آشنا می شوید.

روش پیشنهادی

این روش که روش شخصی خودم هست و با استفاده از این روش کتاب ها سنگین حوزوی را با نمره خوب پشت سر گذاشته ام.

  1. خواندن سرفصل ها برای ایجاد یک تصویر کلی از مطلب در ذهن
  2. ورق زدن و تماشای جملاتی که ذهن را درگیر میکند( بگذارید چشمانتان راحت باشند و وسواس خاصی نداشته باشید.)
  3. جارو کردن متن با چشمان ( به این معنا که بدون اتلاف وقت، صرفا با خودکار از زیر کلمات حرکت کنید)
  4. یاد داشت مطالبی که به نظراتان مهم است.
  5. یک بار دیگر جارو کردن متن باچشمان
  6.  مطالعه یادداشت.

این روش شاید به نظر یک مقدار زیاد باشد. اما اگر کامل انجام دهید، می تواند نمره خوبی را برای شما به ارمغان بیاورد.

چند نکته در مورد امتحان

خوابیدن شب قبل از امتحان

برای کسب آرامش و دور کردن فکر امتحان، بر روی تنفستان تمرکز کنید.

از عدد صد به طور معکوس بشمارید، با هر دم یک عدد را بر زبان آورید و با بازدم بگیویید آرامش!

به این ترتیب به خواب عمیق و راحت خواهید رفت و صبح می توانید با روحیه ای شاداب در محل امتحان حاضر شوید.

روز امتحان

  • تفکر مثبت و دید خوبینانه به نتیجه امتحان، بهترین تامین روانی برای استفاده از حداکثر توانایی هاست.
  • باید به خود بگویید من به خوبی میتوانم از عهده امتحان برآیم
  • در ساعات آخر قبل از امتحان، یاد داشت های خود را مرور کنید.
  • اگر مطلبی برایتان آشنا نیست، خود را درگیر آن نکنید! الآن زمان مناسبی برای یادگیری نیست!
  • مطمان شوید که سر موقع به جلسه میرسید! خودتان به خودتان استرس وارد نکنید!
  • امکان دارد حین امتحان، استرس باعث وقفه فکری شود و برای لحظاتی همه چیز از یادتان برود، مساله ای نیست با کمی صبر درست می شود.
  • و در انتها برگه خود را یک بار دیگر مرور کنید چیزی را از قلم نیانداخته باشید.
اینستاگرام و تلگرام فیلتر شد

تلگرام و اینستاگرام با زندگی ما چه کرده اند؟ |زندگی بعد از تکنولوژی !

در چند روز گذشته، بخاطر بعضی مسائل امنیتی، دوتا از اپلیکیشن های اجتماعی یعنی اینستاگرام و تلگرام فیلتر شدند. در این مقاله نیمه نگاهی انداخته ایم به دنیا زمانی که تکنولوژی از آن حذف شده باشد.

زندگی بعد از تکنولوژی

کلاس پنجم ابتدایی بودم، سه شنبه ها انشاء داشتیم. موضوع انشاء آزاد بود! یادم می آید همون روز ها بود که در یک مجله در مورد نفت و محصولات بی شمار آن خوانده  و حیرت زده از نیاز انسان به نفت بودم.موضوعی که برای انشاء سه شنبه ی هفته ی بعد انتخاب کردم این بود:

دنیای بعد از نفت

دست و پا شکسته انشایی نوشتم و به این پرداختم که اگر روزی در دنیا نفت نباشد، چه اتفاقی می افتد؟  روز سه شنبه هفته بعد ، انشاء را خواندم.غیر از استاد، فقط چهارتا از شاگرد درس خون های کلاس گوش میدادند. بقیه یا سر بر میز خوابیده بودند، یا کتاب داستان برای خودشان می خواندنددستاورد های این انشاءبعد از اتمام انشاء، استاد بلند شد و به طرفم آمد و گونه ی چپم را بوسید و از بچه ها خواست تشویقم کنند.از اول ابتدایی تا انتهای دوران راهنمایی یادم نمی آید معلمی این طور مرا تشویق کرده باشد.استقلال طلبی و حس کنجکاوی بچه گانه ام باعث این شده بود که بچه شیطان معرفی شوم.خلاصه پس از تشویق استاد، انشایم ارسال شد به آموزش و پرورش مرکز و یک هدیه ۶۰ هزارتومانی برایم ارسال کردند.اولین مقاله ای بود که در نشریه ای رسمی چاپ شد و نام مهدی منازاده زیر آن مکتوب شده بودفکر می کنم بعد از گذشت ۱۵ سال از آن روزها، با وجود انرژی های غیر فسیلی مانند انرژی هسته ای و خورشیدی و … این موضوع دیگر به آن داغی گذشته نیست!دنیای بعد از تکنولوژی موضوعیست که این روز ها حتی به آن هم نمیتوان فکر کرد!

در این چند روز بدون تلگرام و اینستاگرام چه کردید؟

چند روز است که بخاطر مسائل امنیتی، تلگرام و اینستاگرام دو شبکه اجتماعی که مردم کشور ما در آن ها بسیار فعال بودند،فیلتر شد!این دو نرم افزار در زندگی انسان ها به قدری جای باز کرده بودند که به راحتی می توان گفت مقصرِ اعتیادِ مردم به موبایل هایشان، یکی از این دو یا هر دوی آن ها هستند.کسب و کار ها سرمایه گذاری بسیاری در اینچنین نرم افزار ها کرده اند،دوستان، این نرم افزار ها را قرارگاه خود قرار داده اند.افراد فامیل، از این گونه شبکات اجتماعی متوجه احوال هم می شوند.چه ازدواج هایی که در این شبکات صورت گرفته اند.و همچنین چه خانواده هایی که بخاطر این نرم افزار ها متلاشی شده اندامثال این نرم افزار ها شده اند عضوی از اعضای زندگی مردم.جای خیلی چیز ها از جمله پست، تلفن، آلبوم شخصی و عمومی را پر کرده اند.اکنون که این ها فیلتر شده اند، میتوان گمشده را در زندگی ها دید!حال فکر کنید!فقط دو نرم افزار از چرخه زندگی بصورت موقت حذف شد! من که د راطرافیان تفاوت های مختلفی دیدم! شما چه حسی داشتید؟

چرا زندگی بدون تکنولوژی؟

چند روز در کشور ایران با جمعیت ۸۰ میلیون نفری، ۲۰ هزار نفر اعتراض خیابانی انجام دادند! یعنی از هر ۴۰۰۰ نفر یک نفر!!!برای کنترل این اتفاق نه چندان بزرگ، دو شبکه اجتماعی پر طرفدار در کشور فیلتر شد!حالا فکر کنید جنگ جهانی سوم بین دو گروه از کشور ها اتفاق بیافتد، ایران در مقابل امریکا قرار بگیرد.وجود شرکت هایی مثل IBM, Apple, Microsoft  و غول های تکنولوژی دیگر جهان در امریکا، از لحاظ تکنولوژی تهدید بزرگیست برای کشور هایی که در مقابل امریکا قرار بگیرند.به قول یکی از دوستان، اگر امریکا شیر اینترنت را ببندد، زندگی بدون اینتر نت چه آینده ای خواهد داشت؟اصلا قصد ایجاد رعب و وحشت ندارم، منظورم این است که امکان دارد زندگی برگردد به زمانی که تکنولوژی ای وجود نداشته!کافیست یک موشک به نیروگاه های برقی منطقه ای برخورد کند! که با از بین رفتن برق، نسل جدید، زندگی بدون کامپیوتر را تجربه کنند.

کتاب های الکترونیکی ای که داریم چه می شود؟

نه تنها کتاب های الکترونیکی و به اصطلاح PDF بلکه تمام فایل های ویدیویی، صوتی، متنی، تصویری و تمام دیتا ها از دسترس خارج خواهد شد!کتاب های الکترونیکیپوشه هایی که در آن فیلم ها و عکس های خانوادگی که احتمالا تصویر چند تا از رفتگان هم در آن بوده نیز پاک خواهد شد! این جاست که باید قدر آلبوم های قدیمیِ فیزیکی را بدانیم.از آن جایی که دیگر فایل های پی دی اف در دسترس نیست، پیشنهاد میکنم از کتاب هایی که خیلی به آن دلبستگی دارید، یک نسخه فیزیکی هم تهیه کنید. 

کاغذ، خودکار، کیبورد

افراد بسیاری هستند ( از جمله خود من) که کم کم دارند با کاغذ و خودکار خداحافظی میکنند.با توجه به امکانات نوشتاری در کامپیوتر های شخصی و لب تاپ ها و همچنین در گوشی ها و تبلت ها، کاغذ و خودکار تا حدی کم کار تر شده اند نسبت به گذشته!البته این نکته هم قابل توجه است که وقتی من می توانم با کاغذ و خودکار در عرض ۳ دقیقه یک صفحه ۲۵۰ کلمه ای را تایپ کنم، کمتر به سراغ کاغذ و خودکار میروم.مساله مهم اینجاست که:

ارتباطات به چه شکل می شود؟

از شما می خواهم یا خودتان بیاد بیاورید یا از پدر یا مادر بپرسید که ارتباطات ۱۰ سال پیش چطور بود؟

  • مهمانی ها و شب نشینی ها
  • ارتباط دو دوست یا آشنا که کیلومتر ها با هم فاصله داشتند
  • هر شخصی چه زمانی برای دوستان خود اختصاص می داد؟
  • تعداد روابط و دوستان حقیقی چقدر بود؟
  • چند ساعت “زمان کیفی” با خانواده  میگذراندید؟

الآن و با توجه به تلگرام، اینستاگرام و امثال این ها پاسخ تمام سوالات فوق، جابجا شده و دیگر روابط مثل گذشته نیست!

  • جمع های فامیلی مختصر شده در یک گروه در تلگرام!
  • دوستان حقیقی تبدیل شده اند به دوستان مجازی
  • بجای وقت گذاشتن با خانواده، در شبکه های اجتماعی برا افراد خانواده استیکر میفرستیم و خبری از صمیمیت گذشته نیست!

با توجه به این مطلب ببینید که آیا بعد از تکنولوژی میدانیم چگونه ارتباط برقرار کنیم؟پیشنهادم این است که بر روی کیفیت روابط و آموزش مطالبی در مورد آن هزینه کنیم.وقت بگذاریم.با توجه به مقاله راه خوشبختی چیست؟ الآن با توجه به پیشرفت تکنولوژی، از لحاظ ارتباط با نزدیکان، نسبت به گذشته پسرفت داشته ایم نه پیشرفت!حال کاری نداریم که در آینده اتفاقی می افتد یا خیر!اما شاید بهانه خوبی باشد برای این که به فکر باشیم برای ارتقاء روابط با دوستان و فامیل!

اولین مقاله ای بود که در نشریه ای رسمی چاپ شد و نام مهدی منازاده زیر آن مکتوب شده بود.

 

کمیابی

کمیابی! | تأثیر کمیابی در متقاعد شدن افراد | مهدی منازاده

کمیابی پدیده ای است که یک متقاعد کننده بسیار می تواند از آن به نفع خود استفاده کند.من بعنوان یک متقاعد کننده اگر بتوانم به مشتری بقهمانم که کالا یا خدماتی که ما ارائه میکنیم، جای دیگه ای وجود ندارد! یا این که با این قیمت وجود ندارد، او متقاعد شدن نزدیک می شود.

اگر کالا یا خدماتی که شما قصد عرضه آن را دارید، در دسترس مردم نباشد، به کالای شما بیشتر احساس نیاز پیدا می کنند.

منظور ما از کمیابی در متقاعد سازی یعنی همین!

.

یک داستان تلخ 

دوست دارم شما را ارجاع بدهم به تاریخ کشورمان. دقیقا ۱۰۰ سال پیش! سال ۱۲۹۶٫پدر خانومم، عمویی داشتند به نام حاج حسین! این بنده خدا ۶ ماه پیش در سن ۱۱۳ سالگی رحمت خدا رفت. ایشون از خاطراتش برای ما می گفت.حدود ۱۰۰ سال پیش، بعد از جنگ جهانی اول، سربازان بریتانیا تمام غلات کشور را خریدند. به قولی، خشکسالی را بر کشور ما تحمیل کردند.حاج حسین تعریف می کرد که خودم با چشمان خودم دیدم زنی که یک کیسه پر از گردنبند و النگو طلا (که به راحتی می شود گفت یک کیلو طلا است) در دست داشت و به بازار اصفهان رفته بود. حاضر بود در ازای یک کیلو گندم، یک کیلو طلا بدهد! جالب تر این جاست که هیچ کس حاضر نشده بود به این بنده خدا گندم بدهد! این خانم تا انتهای بازار رفت و همانجا ناامید روی زمین دراز کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد!

مقایسه ای دقیق

خبر گذاری مهر در مرداد ماه سال ۹۴ این خبر را منتشر کرد:

خاویار کیلویی ۲۰ میلیون تومان شد!

۲۰ میلیون تومان!!! برای یک کیلو مواد غذایی که اگر روزی ۲۰ گرم مصرف کنیم، در کمتر از یک ماه تمام می شود!!!یک کیلو خاویار، از لحاظ منابع غذایی، با نیم کیلو تخم مرغ به همراه نیم کیلو میگو برابری میکند! قیمت نیم کیلو تخم مرغ + نیم کیلو میگو، برابر است با ۱۵ هزارتومان! خب چرا این ۱۵ تومان و خاویار ۲۰ میلیون تومان است؟از لحاظ غذایی که هر دو طرف برابر هستند! اما چرا یک طرف معامله این قدر ارزان و دیگر طرف آن این قدر گران است؟جواب این سوال را مسئول شیلات کشور در ادامه خبر منتشر شده می دهد: معمولا قیمت ها با توجه به عرضه و تقاضا تنظیم می شود، و چون که عرضه محدود است،و تقاضا بسیار است، هزینه سرسام آور می شود!ببینید، از لحاظ طعم و مزه، تخم مرغ و میگو از خاویار چیزی کم ندارند، از لحاظ خاصیت غذایی نیز اگر تفاوت خاصی ندارند، تنها دلیل اختلاف قیمت این دو ماده غذایی، پدیده ای است به نام کمیابی.کنید.به هر مقدار که شما کالا یا خدماتتان را کمیاب تر نشان دهید، مخاطب در تهیه این خدمات یا کالا از شما بیشتر تحریک می شود.چی گففففتم! به زبان خودمان: کمیابی با حرص و طمع مخاطب رابطه مستقیمی دارد و اگر بتوانیم کمیابی را بیشتر نشان دهیم، توانستیم مخاطب را از درون به حرکت در بیاوریم

کمیابی

کمیابی، ارزش داتی یک محصول یا یک سرویس را تا حد زیادی افزایش می دهد.این پدیده انسان ها را با این ذهنیت که “مبادا این فرصت را از دست بدهم!” ترغیب به اقدام یا بهتر است بگویم به “اقدام سریع” وادار می کند!سر رشته این پدیده می تواند یکی از دو مساله زیر باشد:

  1. ترس از دست دادن
  2. شوق بدست آوردن

نظریه پیشرفت

بر اساس نظریه پیشرفت انسان ها از لحاظ تحریک انگیزه بر یکی از دسته های نامبرده میتوانند باشند.عده ای حاضرند کاری را انجام دهند، تا موقعیت مطلوب خود ( موقعیت بهتری در آینده که امکان دارد آن را از دست بدهند یا موقعیتی که فعلا در آن هستند) را از دست ندهند!به این افراد می گویند عدم شکستی عده ای نیز هستند که به انجام کار ها تن می دهند تا موقعیت خود را ارتقا دهند. انگیزه آن ها پیشرفت آن هاست. این افراد معرفی می شوند به پیشرفتی

چگونه کمیابی را به کار گیریم؟

  • فقط ۲ روز مانده به پایان ثبت نام در قرعه کشی ماشین ۴۰ میلیونی

  • تخفیف ۵۰ هزارتومانی برای ۵ نفر اول

  • تور لحظه آخری کیش! فقط ۳ نفر جا داریم.

این جملات کمی آشنا نیست؟

جملاتی که کسب و کار های مختلف برای تبلیغ کار خود در قالب آن ها، کمیابی را به مخاطب می فهمانند.جملاتی که بیانگر محدودیت است. با القای این که تعداد یا زمان محدودی باقی مانده، به مخاطب این حس را انتقال می دهند که اگر دست به کار نشود، دیگر همچین فرصتی بدست نخواهد آورد.شما نیز میتوانید در حیطه خود از این جملات استفاده کنید.

دو نوع کمیابی داریم:

  1. کمیابی زمانی

  2. کمیابی تعدادی

کمیابی زمانی

در مدل اول یعنی کمیابی زمانی، شما می توانید زمان را بصورت محدود بیان کنید.ایده های مختلفی وجود دارد:یکی همین تایمر معکوس که دائما جلوی چشم مخاطب است. فکر دیگر گذاشتن زمان محدود برای استفاده از خدمات یا حق خرید کالا.این جمله را ببینید:

فقط تا سه روز دیگر می توانید از تخفیف ۴۰ درصدی استفاده کنید، همچین تخفیفی در مجموعه ما تکرار نشدنیست!

شما اگر به کالایی که زیر آن این جمله را نوشته باشد، فقط ۲۰ درصد نیاز داشته باشید،با دیدن این جمله، تمام سعیتان را میکنید این کالا را بخرید

کمیابی عددی

در کمیابی مکانی، مدل بیان کمی متفاوت است.به این معنا که ما کمیابی را از سمت تعداد بیان می کنیم. می گوییم تعدادی محدود مانده است.مثالی که بالا گفتم، نمونه زیبایی از بیان این مدل از کمیابی بود.

تور لحظه آخری گرجستان! با تخفیفی باور نکردنی! ۳۰۰ هزارتومان تخفیف | فقط سه نفر  جا داریم.ٍ

کمیابی عددی هم تا حد بسیار زیادی تاثیر گذار است.

کمیابی عددی قوی تر از زمانی

طبق تحقیقات بسیار، کمیابی عددی از قوت بیشتری نسبت به کمیابی زمانی برخوردار است.چرا که در کمیابی عددی،مشتری حس می کند هنوز زمان دارد که از این تخفیف استفاده کند. می رود به امید این که دوباره برگردد.اما در کمیابی عددی، این طور نیست! مخاطب میبیند فقط ۵ نفر دیگر میتوانند از این موقعیت استفاده کنند، و اگر دیر بجنبد شاید کس دیگری جای او را بگیرد.اما بنظر من، چیزی بین کمیابی عددی و کمیابی زمانی خیلی تاثیر گذار است.

کمیابی میکس! ( عددی + زمانی)

این دو مورد که ذکر شد یعنی کمیابی عددی و زمانی، خیلی جاها به تنهایی آوردنشان کافیست و میتوانید تاثیر کافی را بگذارید. اما استفاده بصورت میکس خیلی بیشتر جواب میدهد.در قالب این مثال می  توانید تاثیر آن را ببینید:

فروش محدود یخچال ساید بای ساید. تا پایان فردا شب فقط ۱۰ نفر میتوانند از تخفیفات رویایی پاییزه سامسونگ استفاده کننداین فرصت را از دست ندهید!!!

معمولا آژانس های هواپیمایی، از تکنیک کمیابی بیشتر به شکل میکس استفاده میکنند.برای پرواز های چارتر، هم تعداد بیان میکنند، که فقط این تعداد میتوانند،و البته این که امکان دارد همین الآن این تعداد هم تمام شود!

برای شروع نیازی نیست عالی باشی،

اما برای عالی بودن، باید شروع کنی! 

نگاه

متقاعد سازی و مهمترین اصل | توجه به نگاه مخاطب و نیاز های او، آجر اول متقاعد سازی است.

اگر نگاهی نزدیک به نگاه مخاطب نداشته باشیم، متقاعد کننده موفقی نخواهیم شد!شناخت ادراک مخاطب، ریشه ای ترین بحث در متقاعد سازی است.ما در سایت چندین مقاله با برچسب نکات متقاعد سازی قرار داده ایم،اما فکر میکنم انجام تمام نکات بدون در نظر گرفتن اصلی که امروز گفته می شود، نتیجه ای نمیدهد.از طرفی نیز رعایت نکات این مقاله به تنهایی می تواند مسیر متقاعد سازی ما را هموار کند! 

منفعت من مهمتر است! زاویه نگاه متقاعد کننده برتر

آقای احمدی در اداره ای کار می کند که ریاست آن دست آقای اصلانی است. آقای احمدی در پستی کار می کند که از آن جایگاه راضی نیست.او فکر می کند اگر مدیر فروش بود، هم درآمد بهتری داشت،هم بیشتر توسط بقیه کارمندان به او توجه می شد و قابل احترام قرار می گرفت!حال آقای احمدی قصد دارد این موضوع را با آقای مدیر در میان بگذارد:

  • سلام جناب اصلانی، صبحتون بخیر! عرضی داشتم.
  • سلام آقای احمدی! احوال شما؟ بفرمایید در خدمتم..
  • راسیتش فکر می کنم که جایگاهی که در شرکت هستم در خور من نیست و حق من بیشتر است از این جایگاه است. هم حقوق کمتری می گیرم و هم کسی حرف مرا گوش نمی دهد!مدی تمرکز دارد بر منافع خود ! منافعی که برای مدیر اصلا مهم نیست! برای مدیر این مهم است که کار اداره روند خودش را ادامه دهد و تا جایی که امکان دارد کارمندان تغییر مکانی نداشته باشند!

صد البته اگر مدیر تشخیص دهد ارتقای شغلی آقای احمدی به نفع اداره است، این کار را می کند! اما با این طرز بیان آقای احمدی، مدیر به هیچ وجه این کار را نمی کند!

برای این که یک متقاعد کننده خوبی باشیم:

باید بتوانیم از نگاه مخاطب نگاه کنیم! باید ببنیم چه چیزی به درد او میخورد و او را به حرکت در می آورد!

باغی رؤیایی

دکتر ویلیام گلاسر در کتاب تئوری انتخاب، واژه ای استخدام می کند به نام دنیای مطلوب!ویلیام گلاسر در مورد دنیای مطلوب می گوید:

“از همان ابتدای زندگی به چیز هایی که نسبت به آنها احساس خوبی داریم، علاقه مند می شویم. این علاقه باعث می شود جایگاه ویژه ای را در حافظه ی خود برای آنها ایجاد کنیم. من این جایگاه را دنیای مطلوب می نامم.

به قول خودمانی دنیای مطلوب یک باغیست که هر کس به میزان نیاز هایش، اشیاء و افراد را وارد باغ خود میکند. این باغ را برای خود به بهترین شکل می آراید و هر چه را که خود دوست نداشته باشد، از آن دور می نماید.هر چیزی که در دنیای واقعی از آن خوشش بیاید، یک نسخه از آن را در دنیای مطلوب کپی میکند. این چیز مطلوب میتواند یک فرد باشد، میتواند یک مکان باشد، میتواند یک موقعیت مانند مسافرت باشد.لازمه این که بجای مخاطب نگاه کنیم، و ببینیم چه چیزی از نگاه او دلپذیر و چه چیزی از نگاه او دلپذیر نیست، این است که اول از همه بتوانیم دنیای مطلوب او را پیدا کنیم! کار مهم و اساسی همین است! پیدا کردن دنیای مطلوب!

چرا باید دنیای مطوب مخاطب را کشف کنیم؟

اهمیت این مطلب یعنی دنیای مطلوب را میتوان از دو نگاه بررسی کرد!

۱٫ نفوذ در دنیای مطلوب و به راحتی متقاعد کردن مخاطب: اگر من بعنوان متقاعد کننده، بتوانم خود را در باغ رؤیایی مخاطب جای بدهم، مخاطب به راحتی از من تاثیر پذیر خواهد شد! اگر ما بتوانیم دنیای مطلوب مخاطب را پیدا کنیم،با احترام به آن چیزهایی که در دنیای مطلوب آن وجود دارد، کم کم خود میتوانیم در این دنیا وارد شویم و بر مخاطب اثر بگذاریم!۲٫ آگاهی و رعایت خطوط قرمز مخاطب:  فکر کنید یک شخص وارد می شود، به راحتی شروع میکند به انتقاد بر خواسته های شما! دنیای مطلوب شما را تخریب کند و شما را بخاطر آن ها تمسخر کند! شما چه حسی پیدا میکنید؟برای این که مخاطب شما این حس بد را پیدا نکند، باید دنیای مطلوب او را بدانید که روی آن ها پای نگذارید!

پیدا کردن دنیای مطلوب کار ساده ای نیست! به همان اندازه که این کار مهم است، به همان اندازه نیز با چالش همراه است!

پیدا کردن دنیای مطلوب‌

روش های مختلفی وجود دارد برای پیدا کردن دنیای مطلوب دیگران مهمترین روشی که آن را پیشنهاد میکنم، پرسیدن سوال است!سوال هایی که جواب آن ها، نشان گر دنیای مطلوب مخاطب است!برای مثال من این سوال ها را از زبان یک پدر بیان میکنم که مخاطبش فرزندش است:

  1. من چطور میتوانم پدر خوبی باشم؟
  2. به نظرت این هفته چه کار کنیم که بهمون بیشتر خوش بگذره؟
  3. اگر چوب جادویی داشتی و میخواستی من رو یه بابای بهتر کنی، چه تغییری در من ایجاد میکردی؟
  4. اگر یه عالمه پول داشتی چه چیزایی میخریدی؟
  5. بهترین خاطره زندگیت چیه؟
  6. دوست داری بزرگ شدی چه کاره بشی؟

این قبیل سوالات که جواب آن ها خواسته ها و دنیای مطلوب مخاطبمان را نشان میدهد، بهترین و راحت ترین راه حل برای پیدا کردن دنیای مطلوب مخاطبان است!خوب است اهمیت این مطلب را یک بار دیگر به بیانی دیگر خدمتتان عرض کنم.ما در تمام حیطه های زندگی خود به تکنیک های متقاعد سازی نیازمندیم.البته مهم تر از تکنیک ها، تسلط بر طرز فکر یک متقاعد کننده خوب است که پیشنهاد میکنم با مطالعه مقاله کاربرد متقاعد سازی در زندگی، بیشتر به آن پی ببرید.